573
تحفة الأولياء ج4

۳۴۶۳.على ، از پدرش ، از ابن محبوب ، از هشام بن سالم ، از ابو حمزه روايت كرده است كه گفت : اين دعا را از حضرت ابو جعفر ، محمد بن على باقر عليهماالسلام ، فرا گرفتم . و ابوحمزه گفت كه : حضرت باقر عليه السلام ، اين دعا را جامع مى ناميد ، و دعا اين است كه :«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَا اللّهُ ... فَاغْفِرْهُ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛ به نام خداى بخشاينده مهربان . گواهى مى دهم كه نيست خدايى ، مگر خداى تنها كه نيست شريكى از برايش ، و گواهى مى دهم كه محمد ، بنده او و فرستاده او است . ايمان آوردم به خدا و به همه فرستادگانش ، وبه همه آنچه فرود آورده است آن را بر همه فرستادگان ، و آنكه وعده خدا راست است ، و ديدار او درست ، و راست گفت خدا ، و رسانيدند فرستادگان ، و ستايش مر خدايى را است كه پروردگار جهانيان است ، و تنزيه مى كنم خدا را ، در هر زمان كه تنزيه كند خدا را چيزى ، و چنان كه دوست مى دارد خدا را كه تنزيه شود ، و ستايش مر خدايى را است ، در هر زمان كه بستايد خدا را چيزى ، و چنان كه دوست مى دارد كه ستوده شود ، و نيست خدايى ، مگر خدا ، در هر زمان كه تهليل كند خدا را چيزى ، و چنان كه دوست مى دارد خدا [كه ]تهليل شود ، و خدا بزرگ تر است ، در هر زمان كه تكبير كند خدا را چيزى ، و چنان كه دوست مى دارد خدا كه تكبير شود .خداوندا! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را كليدهاى خوبى ، و آخرهاى آن و تمام هاى آن و فائده آن و بركت هاى آن ، و آنچه رسيده است به دانش آن دانش من ، و آنچه نارسا است از ضبط آن نگاه دارى من . خداوندا! آشكار كن از براى من اسباب شناخت آن ، و بگشا از برايم درهاى آن را ، و بپوشان مرا به بركت هاى رحمت خود ، و منّت گذار بر من به نگاه داشتن از دور كردن از دين خود ، و پاك گردان دل مرا از شك ، و مشغول مكن مرا به دنياى من و شتابان زندگى من ، از آجل و آينده ثواب آخرت من ، و مشغول ساز دل مرا به حفظ آنچه نمى پذيرى از من نادانى آن را ، و رام گردان از براى من خوبى زبان مرا ، و پاك گردان دل مرا از نمايش ، و روان مساز آن را در پيوندهاى اندام من ، و بگردان كار مرا خالص از براى خدا . خداوندا! به درستى كه من پناه مى برم به تو از بدى و نوع هاى زشتى ها ، همه آنها ، آشكار آنها و نهان آنها ، و غفلت هاى آنها ، و همه آنچه اراده مى كند مرا به آن ديو سركش رانده شده ، و آنچه اراده مى كند مرا به آن پادشاه ستيزه كار ، از آنچه احاطه كرده اى به دانش آن ، و تويى توانا برگردانيدن آن از من .خداوندا! به درستى كه من پناه مى برم به تو از شب درآيندگان ، پرى و آدميان ، و بزرگان باد و گردبادهاى ايشان ، و سختى هاى ايشان و كيدهاى ايشان ، و حضورگاه هاى فاسقان ، از پرى و آدميان ، و از آنكه لغزانيده شوم از دين خود ، پس تباه شود بر من آخرتم ، و از آنكه باشد آن از ايشان زيانى بر من در اسباب زندگانيم ، يا پيش آيد زحمتى كه برسد به من از ايشان ، كه نيست توانايى از برايم به آن ، و نه شكيبايى از برايم بر برداشتن آن . پس البتّه ميازما مرا ، اى خداى من! به رنج كشيدن آن . پس باز دارد مرا آن از ياد تو ، و رو گردان كند مرا از پرستش تو . تويى نگاه دارنده منع كننده ، بازدارنده نگهدارنده از آن ، همه آن . سؤال مى كنم تو را آسودگى در زندگانيم ، مادام كه باقى گذارى مرا زندگانى كه توانا شوم به آن بر طاعت تو ، و برسم به آن به خشنودى تو ، و بگردم به آن به سوى خانه زندگى در فردا ، و روزى بده مرا روزى اى كه طاغى گرداند مرا ، و البته ميازما مرا به درويشى [كه ]بدبخت شوم به آن ، تنگ گيرنده(يا تنگ گرفته شده) بر من . عطا كن به من بهره اى تمام در آخرتم ، و زندگانى سازگار خوشگوار در دنياى من ، و مگردان دنيا را بر من زندان ، و مگردان جدايى آن را بر من اندوه . پناه ده مرا از آزمايش آن ، و بگردان كار مرا در آن پذيرفته و كوشش مرا در آن مزد داده شده ۱ .خداوندا! و هر كه اراده كند مرا به بدى ، پس اراده كن او را به مانند آن ، و هر كه كِيد كند با من در آن ، پس كيد كن با او ، و بگردان از من ، اندوه كسى كه داخل كرده بر من اندوه خود را ، و مكر كن با كسى كه مكر كرده با من . پس به درستى كه تو بهترين مكركنندگانى ، و بر كَن از من چشم هاى كافران ستمكاران ، و طاغيان حسد برندگان .خداوندا! و فرو فرست بر من از جانب خود ، آرام را ، و در پوشان به من ، زره خود را كه استوار است ، و حفظ كن مرا به پرده خود كه نگاه دارنده است ، و بپوشان بر من عافيت خود را كه سودمند است ، و راست گردان گفتار من و كردار مرا ، و بركت ده از برايم در فرزندانم و كسانم و مالم .خداوندا! آنچه پيش افكندم ، و آنچه پس انداختم ، و آنچه ترك كردم ، و آنچه به عمد به جا آوردم ، و آنچه سستى ورزيدم ، و آنچه آشكار ساختم ، و آنچه پنهان نمودم ، پس بيامرز مرا ، اى مهربان تر از همه مهربانان!»

1.در متن عربى «مشكورا» به معناى «سپاس نهاده شده» آمده است ، و گويى مترجم شكر خدا را از بنده به معناى اجر و مزد دادن به او مى داند .


تحفة الأولياء ج4
572

۳۴۶۳.عَلِيٌّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، قَالَ:
أَخَذْتُ هذَا الدُّعَاءَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام، قَالَ: وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام يُسَمِّيهِ الْجَامِعَ :
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَا اللّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللّهِ، وَ بِجَمِيعِ رُسُلِهِ، وَ بِجَمِيعِ مَا أَنْزَلَ بِهِ عَلى جَمِيعِ الرُّسُلِ، وَ أَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ، وَ لِقَاءَهُ حَقٌّ، وَ صَدَقَ اللّهُ، وَ بَلَّغَ الْمُرْسَلُونَ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ سُبْحَانَ اللّهِ كُلَّمَا سَبَّحَ اللّهَ شَيْءٌ، وَ كَمَا يُحِبُّ اللّهُ أَنْ يُسَبَّحَ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ كُلَّمَا حَمِدَ اللّهَ شَيْءٌ، وَ كَمَا يُحِبُّ اللّهُ أَنْ يُحْمَدَ، وَ لَا إِلهَ إِلَا اللّهُ كُلَّمَا هَلَّلَ اللّهَ شَيْءٌ، وَ كَمَا يُحِبُّ اللّهُ أَنْ يُهَلَّلَ، وَ اللّهُ أَكْبَرُ كُلَّمَا كَبَّرَ اللّهَ شَيْءٌ، وَ كَمَا يُحِبُّ اللّهُ أَنْ يُكَبَّرَ.
اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مَفَاتِيحَ الْخَيْرِ ، وَ خَوَاتِيمَهُ، وَ سَوَابِغَهُ، وَ فَوَائِدَهُ، وَ بَرَكَاتِهِ، وَ مَا بَلَغَ عِلْمَهُ عِلْمِي، وَ مَا قَصَرَ عَنْ إِحْصَائِهِ حِفْظِي.
اللّهُمَّ انْهَجْ لِي أَسْبَابَ مَعْرِفَتِهِ، وَ افْتَحْ لِي أَبْوَابَهُ، وَ غَشِّنِي بَرَكَاتِ رَحْمَتِكَ، وَ مُنَّ عَلَيَّ بِعِصْمَةٍ عَنِ الْاءِزَالَةِ عَنْ دِينِكَ، وَ طَهِّرْ قَلْبِي مِنَ الشَّكِّ، وَ لَا تَشْغَلْ قَلْبِي بِدُنْيَايَ، وَ عَاجِلِ مَعَاشِي عَنْ آجِلِ ثَوَابِ آخِرَتِي، وَ اشْغَلْ قَلْبِي بِحِفْظِ مَا لَا تَقْبَلُ مِنِّي جَهْلَهُ، وَ ذَلِّلْ لِكُلِّ خَيْرٍ لِسَانِي، وَ طَهِّرْ قَلْبِي مِنَ الرِّيَاءِ، وَ لَا تُجْرِهِ فِي مَفَاصِلِي، وَ اجْعَلْ عَمَلِي خَالِصاً لَكَ.
اللّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ وَ أَنْوَاعِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا ـ ظَاهِرِهَا وَ بَاطِنِهَا وَ غَفَلَاتِهَا ـ وَ جَمِيعِ مَا يُرِيدُنِي بِهِ الشَّيْطَانُ الرَّجِيمُ، وَ مَا يُرِيدُنِي بِهِ السُّلْطَانُ الْعَنِيدُ، مِمَّا أَحَطْتَ بِعِلْمِهِ، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلى صَرْفِهِ عَنِّي.
اللّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ طَوَارِقِ الْجِنِّ وَ الْاءِنْسِ، وَ زَوَابِعِهِمْ، وَ بَوَائِقِهِمْ، وَ مَكَايِدِهِمْ، وَ مَشَاهِدِ الْفَسَقَةِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْاءِنْسِ، وَ أَنْ أُسْتَزَلَّ عَنْ دِينِي، فَتَفْسُدَ عَلَيَّ آخِرَتِي، وَ أَنْ يَكُونَ ذلِكَ مِنْهُمْ ضَرَراً عَلَيَّ فِي مَعَاشِي، أَوْ يَعْرِضَ بَلَاءٌ يُصِيبُنِي مِنْهُمْ لَا قُوَّةَ لِي بِهِ، وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى احْتِمَالِهِ، فَلَا تَبْتَلِيَنِّي يَا إِلهِي، بِمُقَاسَاتِهِ؛ فَيَمْنَعَنِي ذلِكَ عَنْ ذِكْرِكَ، وَ يَشْغَلَنِي عَنْ عِبَادَتِكَ؛ أَنْتَ الْعَاصِمُ الْمَانِعُ الدَّافِعُ، الْوَاقِيمِنْ ذلِكَ كُلِّهِ.
أَسْأَلُكَ اللّهُمَّ الرَّفَاهِيَةَ فِي مَعِيشَتِي مَا أَبْقَيْتَنِي ، مَعِيشَةً أَقْوى بِهَا عَلى طَاعَتِكَ، وَ أَبْلُغُ بِهَا رِضْوَانَكَ، وَ أَصِيرُ بِهَا إِلى دَارِ الْحَيَوَانِ غَداً، وَ لَا تَرْزُقْنِي رِزْقاً يُطْغِينِي، وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِفَقْرٍ أَشْقى بِهِ مُضَيَّقاً عَلَيَّ، أَعْطِنِي حَظّاً وَافِراً فِي آخِرَتِي، وَ مَعَاشاً وَاسِعاً هَنِيئاً مَرِيئاً فِي دُنْيَايَ، وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْيَا عَلَيَّ سِجْناً، وَ لَا تَجْعَلْ فِرَاقَهَا عَلَيَّ حُزْناً، أَجِرْنِي مِنْ فِتْنَتِهَا، وَ اجْعَلْ عَمَلِي فِيهَا مَقْبُولًا، وَ سَعْيِي فِيهَا مَشْكُوراً.
اللّهُمَّ وَ مَنْ أَرَادَنِي بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ بِمِثْلِهِ ، وَ مَنْ كَادَنِي فِيهَا فَكِدْهُ، وَ اصْرِفْ عَنِّي هَمَّ مَنْ أَدْخَلَ عَلَيَّ هَمَّهُ، وَ امْكُرْ بِمَنْ مَكَرَ بِي؛ فَإِنَّكَ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ، وَ افْقَأْ عَنِّي عُيُونَ الْكَفَرَةِ الظَّلَمَةِ، وَ الطُّغَاةِ الْحَسَدَةِ.
اللّهُمَّ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْكَ سَكِينَةً، وَ أَلْبِسْنِي دِرْعَكَ الْحَصِينَةَ، وَ احْفَظْنِي بِسِتْرِكَ الْوَاقِي، وَ جَلِّلْنِي عَافِيَتَكَ النَّافِعَةَ، وَ صَدِّقْ قَوْلِي وَ فَعَالِي، وَ بَارِكْ لِي فِي وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي.
اللّهُمَّ مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَ مَا أَغْفَلْتُ وَ مَا تَعَمَّدْتُ وَ مَا تَوَانَيْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ وَ مَا أَسْرَرْتُ، فَاغْفِرْهُ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 311418
صفحه از 791
پرینت  ارسال به