63
تحفة الأولياء ج4

۲۷۴۱.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى و ابو على اشعرى ، از محمد بن عبد الجبّار و هر دو ، از ابن فضّال ، از على بن عقبه ، از حمّاد بن بشير روايت كرده اند كه گفت : شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : خداى عز و جل فرموده است كه : هر كه دوستى از دوستان مرا خوار گرداند ، به حقيقت كه خود را از براى جنگ من آماده ساخته . و هيچ بنده اى به سوى من تقرّب نجسته است ، به چيزى كه در نزد من دوست تر باشد ، از چيزى كه بر او واجب گردانيده ام . و به درستى كه بنده تقرّب مى جويد به سوى من ، به عمل سنّتى كه بر او واجب نيست ، تا آنكه او را دوست دارم؛ پس هرگاه او را دوست دارم ، گوش او باشم كه به آن مى شنود ، و چشم او باشم كه به آن مى بيند ، و زبان او باشم كه به آن سخن مى گويد ، و دست او باشم كه به آن از روى شدّت مى گيرد . اگر مرا بخواند ، او را اجابت كنم ، و اگر از من درخواهد ، به او عطا فرمايم . و از چيزى يا در چيزى كه من فاعل و كننده آنم ، آن قدر تردّد ندارم ، مانند تردّدى كه در نزد مردن بنده مؤمن خود دارم . او مرگ را ناخوش دارد ، و من از آنچه او ناخوش دارد ، خوش ندارم» .

۲۷۴۲.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از اسماعيل بن مهران ، از ابو سعيد قمّاط ، از ابان بن تغلب ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«چون پيغمبر صلى الله عليه و آله را به آسمان بردند ، عرض كرد كه : اى پروردگار من! حال مؤمن در نزد تو چون و چگونه است؟ فرمود كه : يا محمد! هر كه دوستى از دوستان مرا خوار گرداند ، به حقيقت كه با من مبارزه نموده است به جنگ ۱ ، و من از هر چيزى شتابان ترم به سوى يارى دوستانم . و از چيزى كه من فاعل آنم ، آن قدر تردّد ندارم ، مانند تردّدى كه از وفات مؤمن دارم . او مرگ را ناخوش دارد ، و من اندوهگينى او را خوش ندارم . و به درستى كه از جمله بندگان مؤمن من ، كسى است كه چيزى از برايش صلاحيّت ندارد ، مگر بى نيازى . و اگر او را به سوى غير آن صرف كنم[=بگردانم] ، هر آينه هلاك شود . و به درستى كه از جمله بندگان مؤمن من ، كسى است كه چيزى غير از فقر و درويشى از برايش صلاحيّت ندارد ، و اگر آن را به سوى غير آن صرف كنم ، هر آينه هلاك شود . و بنده من تقرّب نمى جويد به سوى من ، به چيزى كه در نزد من دوست تر باشد ، از آنچه بر او واجب گردانيده ام . و به درستى كه بنده من تقرّب مى جويد به سوى من ، به عمل سنّتى كه بر او واجب نيست ، تا آنكه او را دوست دارم . پس هرگاه او را دوست دارم ، گوش او باشم كه به آن مى شنود ، و چشم او باشم كه به آن مى بيند ، و زبان او باشم كه به آن سخن مى گويد ، و دست او باشم كه به آن از روى شدّت مى گيرد . اگر مرا بخواند ، او را اجابت كنم ، و اگر از من درخواهد ، به او عطا فرمايم» . ۲

1.و مبارزه ، از ميان صف بيرون شدن است از براى جنگ .

2.و مخفى نماند كه اين حديث و امثال آن ، از احاديث مشكله است . و بعضى از ناتمامان ، به ظاهر آن متمسّك شده ، پُر پوچى چند به قالب زده اند ، و در شرح و بيان آن ، كفرها گفته اند . و حقير ، تحقيق آن را در رساله نجات السّالكين نموده ام ، به وضعى كه اهل حق را خوش آيد . هر كه خواهد ، به آن كتاب رجوع نمايد . (مترجم)


تحفة الأولياء ج4
62

۲۷۴۱.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى؛ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِيرٍ، قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَقُولُ:
«قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : قَالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي، وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّى أُحِبَّهُ؛ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ، وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ، وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ».

۲۷۴۲.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْقَمَّاطِ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ :«لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، قَالَ: يَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ، وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْءٍ إِلى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي، وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ، يَكْرَهُ الْمَوْتَ، وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ؛ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَا الْغِنى، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَا الْفَقْرُ، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ، وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 306044
صفحه از 791
پرینت  ارسال به