۳۵۶۲.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از حسين بن احمد منقرى روايت كرده است كه گفت : شنيدم از حضرت امام موسى عليه السلام كه مى فرمود :«هر كه به آيه اى از قرآن پناه برده از شرّ دشمنان ، اگر از مشرق تا مغرب دشمنش باشند ، از شرّ ايشان كفايت شود و ايمن گردد ، هرگاه با يقين باشد» .
۳۵۶۳.حسين بن محمد ، از احمد بن اسحاق و على بن ابراهيم ، از پدرش ، هر دو روايت كرده اند ، از بكر بن محمد ازدى ، از مردى ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه در باب عُوذه و افسون از بلاها فرمود كه :«سبوى نويى را مى گيرى و آب در آن قرار مى دهى . بعد از آن ، سى مرتبه سوره «اِنّا أَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ» را بر آن مى خوانى . پس آن سبو را مى آويزى و از آن مى آشامى و از آن وضو مى سازى ، و (پيش از آنكه آبش تمام شود) آب بر روى آن مى ريزى ، انشاء اللّه تعالى» .
۳۵۶۴.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد ، از ادريس حارثى ، از محمد بن سنان ، از مفضّل بن عمر كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه :«اى مفضّل! از همه مردمان خود را حفظ كن ، به خواندن «بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» و به خواندن سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ، و آن را از طرف راست و از طرف چپ و از پيش رو و از پشت سر و از بالاى سر و از زير پاى خويش بخوان (يعنى در هر مرتبه كه اين سوره را مى خوانى ، رو به يكى از اين شش جهت كن) ، و چون بر سلطان ستمكارى داخل شوى ، در هنگامى كه به سوى او نظر مى كنى ، سه مرتبه آن را بخوان ، و در هر مرتبه به دست چپ خويش انگشتى را عقد كن و آنها را چنين نگاه دار ، و از آنها مفارقت مكن ، تا آنكه از نزد او بيرون آيى» .
۳۵۶۵.محمد بن يحيى ، از عبد الرحمان بن جعفر ، از سيّارى ، از محمد بن بكر ، از ابو الجارود ، از اصبغ بن نباته ، از اميرالمؤمنين ـ صلوات اللّه عليه ـ روايت كرده است كه فرمود :«به حق آن كسى كه محمد صلى الله عليه و آله را به راستى فرستاده و خاندانش را گرامى داشته ، كه چيزى از حرز نيست كه شما آن را طلب كنيد (يا مردم آن را طلب كنند) ، از براى دفع سوختن يا غرق شدن يا دزدى يا گريختن چهارپا از صاحبش يا گم شده يا بنده اى گريخته ، مگر آنكه آن در قرآن است . پس هر كه اين را خواهد ، مرا از آن سؤال كند» . پس مردى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه : يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از آنچه از سوختن و غرق شدن ايمن مى گرداند . فرمود كه : «اين آيه ها را بخوان : «اَللّهُ الَّذى نَزَّلَ الْكَتابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصّالِحينَ»۱«وَما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» ، تا قول آن جناب كه مى فرمايد : «سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ»۲ . كه هر كه اينها را بخواند ، به حقيقت كه از سوختن و غرق شدن ايمن گرديده» . اصبغ گفت كه : پس مردى اينها را خوانده ، آتش در خانه هاى همسايگانش درگرفت ، و خانه او در ميان آنها بود ، و به او چيزى نرسيده و آتش در آن نيفتاد ۳ .پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه : يا اميرالمؤمنين! به درستى كه حيوان من بر من سركشى مى كند و من از آن ترسانم . فرمود كه : «اين را در گوش راستش بخوان كه : «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَالْاَرْضِ طَوْعا وَكَرْها وَ اِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»۴ ؛ يعنى : و از براى خدا گردن نهاده ، هر كه در آسمان ها و زمين است ، از روى رغبت و نفرت و كراهت ، و به سوى او و جزايش باز گردانيده خواهيد شد يا خواهند شد» . پس آن مرد اين را خواند و حيوانش از برايش رام شد .و مردى ديگر به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه : يا اميرالمؤمنين! به درستى كه زمينى كه من در آن مى باشم ، زمينى است درنده زار كه درنده بسيار در آنجا مى باشند ، و به درستى كه درندگان در منزل من درمى آيند ، و تا طعمه خود را نگيرند ، از آنجا نمى روند . حضرت فرمود كه : «اين را بخوان كه : «لَقَدْ جآءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسَكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ * فَاِنْ تَوَلَّوا فَقُلْ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ»۵ ؛ يعنى : هر آينه به تحقيق كه آمد شما را فرستاده اى از خود شما و از جنس شما در بشريّت ، دشوار است بر او رنج و زحمت شما ، حريص است بر شما بر همه گروندگان ، مهربان است و بخشاينده؛ پس اگر برگردند از يارى يا اعراض كنند از ايمان ، پس بگو كه : بسنده است مرا خدا كه هيچ معبودى نيست به حق ، مگر او . بر او توكّل كرده ام و كار خود را به او وا گذاشته ام ، و او است پروردگار عرش بزرگ» . پس آن مرد ، اين دو آيه را خواند ، و درندگان از او دورى مى كردند و ديگر به خانه اش نيامدند .پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه : يا اميرالمؤمنين! به درستى كه زردآب در شكم من است . پس آيا هيچ شفايى هست؟ فرمود : «آرى ، بى درم و دينار . آية الكرسى را بر شكم خود مى نويسى ، و آن را مى شويى و آب آن را مى نُوشى ، و آن را در شكمت ذخيره و پس انداز قرار مى دهى . پس به اذن خداى عز و جل بِهْ مى شوى» . پس آن مرد چنين كرد و بِهْ شد .پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد : يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از گم شده و چاره آن . فرمود كه : «دو ركعت نماز بگذار ، و در هر دو ركعت سوره يس را بخوان و بگو : يا هادِىَ الضّالَّةِ رُدَّ عَلَىَّ ضالَّتى؛ يعنى : اى رهنماى چيز گم شده! برگردان بر من گم شده مرا» . پس آن مرد چنين كرد و خدا گم شده اش را بر او برگردانيد .پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه : يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از بنده گريخته و چيزى كه چاره آن باشد . فرمود كه : «اين آيه را بخوان : «أَوْ كَظُلُماتٍ فى بَحْرٍ لُجِىٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ» ، تا فرموده آن جناب : «وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُورا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»۶ ، (و آنچه ذكر آن شده از آيه اين است كه : «مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ اِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَريها»۷ . و ترجمه اش آن كه) : يا كِردار كُفّار ، چون تاريكى هاى متراكم است در درياى عميق بسيار آب كه آن كنارش ديده نشود ، دم به دم مى پوشد آن را موجى كه از بالاى آن موجى ديگر است . از زبَر موج دويم ، ابرى است كه روشنى ستاره ها را مى پوشد . اين تاريكى ها است كه پاره اى از آن در بالاى پاره اى ديگر متراكم شده . چون بيرون آورد كسى كه در آن افتاده دست خود را ، نزديك نباشد كه ببيند آن را ، چه جاى آنكه آن را ببيند ، و هر كه خدا از برايش نور و روشنى هدايت و ايمان و نظر لطف و توفيق قرار نداده ، پس او را هيچ نورى نيست» . پس ديگرى به سوى آن حضرت برخاست و عرض كرد كه : يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از دزدى و چيزى كه از برايش حرز و مانع باشد؛ زيرا كه ، پيوسته در شب ، چيزى چند از مال من دزديده مى شود . فرمود كه : «چون در رختخوابت جا بگيرى ، اين را بخوان كه : «قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» ، تا قول آن جناب «وَكَبِّرْهُ تَكْبيرا»۸ » .پس اميرالمؤمنين فرمود كه : «هر كه در بيابانى شب به روز آورد و اين آيه را بخواند كه : «اِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ فى سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» ، تا قول آن جناب : «تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ»۹ ، فرشتگان او را حراست و محافظت نمايند ، و شياطين از او دور شوند» .اصبغ گفت : پس آن مرد رفت ، ناگاه به ده خرابى رسيد و شب در آنجا ماند ، و اين آيه را نخواند . پس شياطين او را فرو گرفتند ، و ديد كه يكى از آنها دهانش را گرفته . پس رفيقش به او گفت كه : او را مهلت ده ، و آن مرد بيدار شد و اين آيه را خواند . پس آن شيطان به رفيق خود گفت كه : خدا بينى تو را بر خاك مالد و تو را خوار گرداند ، اكنون او را پاسبانى و محافظت كن تا صبح كند ، و چون صبح كرد ، به سوى اميرالمؤمنين عليه السلام برگشت و آن حضرت را خبر داد و عرض كرد كه : در سخن تو شفا و راستى ديدم . و بعد از طلوع آفتاب به آن موضعى كه شب خوابيده بود رفت . ناگاه ديد كه اثر موى شيطان كه در زمين كشيده بود ، ظاهربود .
1.اعراف، ۱۹۶.
2.زمر، ۶۷.
3.آيه اوّل ، در سوره اعراف است و دويم ، در سوره زمر ، و از صدر اوّل ، انّ وليّى ذكر نشده ، و از وسط دويم ، «وَالْاَرْضَ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوَيّاتٌ بِيَمينِهِ» . و ترجمه آيه اوّل آن كه : «به درستى كه يار من يا متولّى كار و صاحب اختيار من ، خدايى است كه فرو فرستاده قرآن را ، و او است كه دوست دارد شايستگان را ، و كار ايشان را مى سازد و ايشان را از ضرر دشمنان محافظت مى نمايند» . و ترجمه آيه دويم : «و تعظيم نكردند خدا را ، حقّ تعظيم او ، و قدرش را ندانستند ، و زمين ، همه ، يك قبضه او است در روز قيامت ، و آسمان ها پيچيده خواهند شد به دست راستش كه عبارت است از قدرت . منزّه و پاك است ذات او ، و برترى دارد از آنچه شرك مى آورند و شريك وى مى سازند» . (مترجم)
4.آل عمران، ۸۳.
5.توبه، ۱۲۸ و ۱۲۹.
6.نور، ۴۰.
7.نور ، ۴۰ .
8.اسرا، ۱۱۰ و ۱۱۱. و آنچه طىّ ذكر آن شده از قرآن در اينجا ، اين است كه : «أَيَّا ما تَدعُوا فَلَهُ الْاَسْمآءُ الْحُسْنى وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكُ فِى الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِّىٌ مِنَ الذُّلِّ» . و ترجمه اش آن كه : «بگو : بخوانيد خدا را يا بخوانيد رحمن را؛ يعنى ذات مقدّس را به هر يك از اين دو نام كه خواهيد ، بناميد ، هر يك را كه بخوانيد ، و او را به آن بناميد ، خوب است؛زيرا كه او را نام هاى نيكوتر است . و آشكار مكن نماز خود را ، و آهسته مخوان آن را ، و طلب كن ميان جهر و مخافته [=با صداى آهسته] ، راهى را كه ميانه و حدّ وسط باشد . و بگو كه : ستايش از براى خدايى است كه فرا نگرفت فرزندى را ، و نبود و نيست او را انبازى در پادشاهى و الوهيّت ، و نيست او را دوست و ياور و كارگزارى از جهت مذلّت و خوارى ، و تعظيم كن او را ، تعظيم كردنى» . (مترجم)
9.اعراف، ۵۴. و آنچه طىّ ذكر آن شده از آيه ، در اينجا اين است كه : «يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثْيثا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْاَمْرُ» ؛ يعنى : «به درستى كه پروردگار شما خدا است ، كه آفريد آسمان ها و زمين را در شش روز كه عبارت است از شش دوره فلك اطلس ، چنان كه در مجلّد اوّل از تحفة الاوليآء مذكور شد؛ پس متولى شد بر عرش ، كه كنايه است از غلبه و تسلّط . در مى كشد شب تاريك را در روز روشن؛ يعنى پوشيده مى گرداند روشنايى روز را به تاريكى شب ، و به عكس ، مى جويد شب و روز را؛ يعنى از پى آن در مى آيد شتابان ، و آفريد آفتاب و ماه و ستارگان را ، در حالتى كه رام شدگانند به فرمان او؛ يعنى مطيع فرمان اويند در مجارى خود ، و خلق اينها براى منافع بندگان است . بدانيد و آگاه باشيد! كه او را است آفريدن و فرمان دادن ، نه غير او . بزرگوار و متعالى است از صفات مخلوقات در ذات و صفات ، يا ثابت است بر دوام ، و يا كثير البركات . خدايى كه پروردگار و آفريدگار همه جهانيان است» . (مترجم)