156 . باب در بيان حال كسى كه برادرش از او يارى جويد ، و او را يارى نكند
۲۷۹۲.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد و ابو على اشعرى ، از محمد بن حسّان ، از محمد بن على ، از سعدان ، از حسين بن امين ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«هر كه بخل كند به يارى كردن برادر مسلمانش ، و بخل كند به قيام نمودن از براى او در حاجتى كه دارد ، مبتلا شود به يارى كردن كسى كه بر يارى او گناهكار شود ، و خدا او را مزد ندهد» .
۲۷۹۳.على بن ابراهيم ، از محمد بن عيسى ، از يونس ، از ابن مسكان ، از ابو بصير ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«كدام مردى از شيعيان ما است كه مردى از برادرانش به نزد او آيد ، و به او يارى جويد در حاجتى كه دارد ، و او را يارى نكند ، با آنكه مى تواند كه او را يارى كند (يعنى هيچ يك از شيعيان ما چنين نكند) ، مگر آنكه خداى عز و جل او را مبتلى گرداند ، بر روا كردن حاجت هاى غير او از دشمنان ما ، كه خدا او را در روز قيامت ، بر آن حاجت ها كه روا كرده عذاب كند» .
۲۷۹۴.ابو على اشعرى ، از محمد بن حسّان ، از محمد بن اسلم ، از خطّاب بن مصعب ، از سدير ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«هيچ مردى يارى برادر مسلمان خود را وا نگذاشته ، تا آنكه در آن سعى كند و با او مواسات و برابرى نمايد ، مگر آنكه مبتلا شده است به يارى كردن كسى كه گنهكار شود ، و مزد داده نشود» .
۲۷۹۵.حسين بن محمد ، از معلّى بن محمد ، از احمد بن محمد بن عبداللّه ، از على بن جعفر ، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه گفت : شنيدم از آن حضرت كه مى فرمود :«هر كه مردى از برادرانش به سوى او قصد كند ، در حالتى كه به او پناه برنده باشد در بعضى از حالات خويش ، پس او را پناه ندهد بعد از آنكه بر آن قادر باشد ، به حقيقت كه دوستى خداى عز و جل را بريده است» .