نگاهى به شرح صدر المتألهين بر اصول الكافى - صفحه 341

صدرالمتألهين با اشاره به اين اشكال، به آن پاسخ داده است:
ههنا إشكال و هو أنه إذا مات فقيه يحتمل أن يوجد بدله فقيه واحد أو أكثر أفضل منه يسدّ به الخلل الواقع فى الإسلام و يمكن دفعه، بأن المراد باللام فى المؤمن الفقيه الجنس و قد ثبت إن ارتفاع الطبيعة بدفع جميع أفرادها، فكذلك حكم الموت لأنّه عدم؛ ۱
در اينجا اشكالى به نظر مى آيد و آن اين كه هرگاه فقيهى بميرد، احتمال دارد كه جاى او را يك يا چند فقيه برتر از او پر كند كه با آنها رخنه ايجاد شده در اسلام پر مى شود. در پاسخ آن مى توان گفت كه لام در عبارت «المؤمن الفقيه» لام جنس است و ثابت شده است كه «كلى» با از بين رفتن تمام مصاديقش زوال مى يابد، پس حكم مرگ نيز چنين است؛ زيرا مرگ، عدم است.
ايشان لامِ در المؤمن را لام جنس خوانده و مقصود از مرگ مؤمن فقيه را مرگ يك تن قلمداد نكرده، بلكه مرگ جنس مؤمن فقيه دانسته است و مرگ جنس و نيستى طبيعى، نيستى تمام افراد آن است. پس مراد، آن است كه اگر تمام مؤمنان فقيه از دنيا بروند، رخنه ايجاد شده در اثر مرگ آنها پرناشدنى است. گذشته از درست بودن اين راه حل، توجه ملّاصدرا به چنين اشكالى و تلاش براى رفع آن قابل توجه است.
نمونه ابهام از نوع دوم كه در اثر مقايسه دو يا چند روايت ايجاد مى شود اين روايت است:
الرواية لحديثنا يشدّ به قلوب شيعتنا أفضل من ألف عابد؛ ۲
نقل حديث ما كه باعث استحكام دل هاى شيعيان ما گردد از هزار عابد برتر است.
اشكال از آنجا ناشى مى شود كه در روايتى ديگر كه پيش از اين روايت آمده به جاى «ألف عابد»، «سبعين ألف عابد» آمده است. ۳ حال، جاى اين پرسش است كه بالاخره روايتگر احاديث ائمه عليهم السلام از هزار عابد برتر است يا هفتاد هزار؟!

1.شرح اُصول الكافى، ج ۲، ص ۱۴۸.

2.الكافى، ج ۱، ص ۳۳.

3.همان.

صفحه از 350