نگاهى به شرح صدر المتألهين بر اصول الكافى - صفحه 346

به هر حال، عموم احكام جزء تعبديات است و نه عقل بدانها راه دارد، و نه قرآن به جزئيات آنها پرداخته تا با دو معيار مهم قرآن و عقل ارزيابى محتوايى اين روايات امكان پذير باشد.بنابراين، تنها راه بازشناخت صحيح از ناصحيح روايات فقهى صحت و سقم سند آنهاست، در حالى كه در روايات عقايد و اخلاق كه مى توانيم آنها را روايات معارف بناميم هم عقل به درك محتواى آن راه دارد ؛ چه اساسا مخاطب اين معارف عقل است و هم قرآن، عموما با ارائه مبانى كلّى مى تواند در ارزيابى سره از ناسره اين گونه رواياتْ نقش آفرين باشد.
گفتار مرحوم علّامه شعرانى در اين زمينه بسيار روشنگر است. ايشان بر گفتار ملّاصالح مازندرانى كه در بررسى سندى،به ضعف روايت «إنّ هذا العلم عليه قفل و مفتاحه السؤال؛ بر اين علم قفل خورده و كليد آن پرسش است» عقيده مند بوده اين چنين حاشيه زده است:
ضعف سند اين روايات با يقين به صحت مضمون آن منافات ندارد؛ زيرا مضمون آن با دليل عقلى و نقلى تأييد مى شود و بيشتر روايات اين ابواب نيز اين چنين است و سند در مسائل فرعى كه مخالف اصول و قواعد بوده و علما در آن داراى پراكندگى ديدگاه هستند دنبال مى شود.... در اصول و فروعى كه موافق قواعد يا موافق اجماع است نيازى به بررسى سندى نيست. با اين بيان، اشكالى كه به ذهن ها تداعى كرده كه اكثر روايات الكافى ضعيف است و كتابى كه نصف يا ثلث يا حتى عشر آن ضعيف باشد، قابل اعتماد نيست؛ همان گونه كه اگر ده لغت در كتاب صحاح و قاموس و معجم البلدان يا طبرى و امثال آن غلط باشد، از اعتبار مى افتد ـ ، پاسخ داده مى شود كه ضعف در اسناد با صحت مضامين منافات ندارد. ۱
صدرالمتألهين در جايى از شرح خود، پس از بررسى سندى روايت كه ضعف شديد آن را نتيجه مى دهد ـ ، بر اساس همين مبنا، يعنى صحت محتواى آن، از صحيح

1.شرح ملّا صالح مازندرانى، ج۲، ص ۱۰۷.

صفحه از 350