گذرى بر شرح حديث جنود عقل و جهل - صفحه 419

شديد از إحياء العلوم غزالى گويد: كتاب إحياء العلوم كه تمام فضلاء او را به مدح و ثنا ياد مى كنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى پندارند به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذيب باطن كمكى نمى كند، بلكه كثرت ابحاث اختراعيه و زيادى شعب علميه و غير علميه آن و نقل هاى بى فايده راست و دروغ آن انسان را از مقصد اصلى باز مى دارد و از تهذيب و تطهير اخلاق عقب مى اندازد. بالجمله به نظر قاصر، اخلاق علمى و تاريخى و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرح احاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيد قريب نمودن است. نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجع به آن، آن است كه نويسنده آن با اِبشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكر دادن و يادآورى كردن، هر يك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند. و به عبارت ديگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيب ها را، نه آن كه راه علاج نشان مى دهد. ريشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خُلق فاسد را اصلاح ننمايد. كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غير مهذّب، و ظلمانى نورانى شود و آن، به آن است كه عالم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتابْ خودْ دواى درد باشد نه نسخه دوانما. طبيب روحانى بايد كلامش حكم دوا داشته باشد نه حكم نسخه. و اين كتب مذكوره نسخه هستند نه دوا، بلكه اگر جرأت بود مى گفتم: نسخه بودن بعضى از آنها مشكوك است. ولى از اين وادى صرف نظر كردن اولى است. ۱
البته مؤلف بزرگوار در اين زمينه نيز موفق بوده است و موعظه ها و چكامه هاى اخلاقى اش در اين اثر مانند سرب مذاب، زواياى نفس و روح را مى شكافد و به اعماق جان مى نشيند و شايد كمتر خواننده متنبّهى باشد كه با خواندن آن حداقل يك بار سيلاب اشك از ديده جارى نسازد. در آغاز سخن نمونه هايى از اين گونه مواعظ را

1.ص ۱۲ ۱۴.

صفحه از 428