گذرى بر شرح حديث جنود عقل و جهل - صفحه 422

همچنين از عالمان شيعه و آثار آنها با تكريم زياد ياد كرده است: «نورانيت يك نفر مثل فيلسوف بزرگ اسلامى خواجه نصير الملة والدين رضى الله عنه و علامه بزرگوار حلى قدس اللّه نفسه يك مملكت و ملت را نورانى كرده و تا ابد آن نورانيت باقى است» ۱ ؛ «و در منية المريد شهيد سعيد رحمه الله شطر كثيرى از آن مرقوم است. طالبين رجوع به آن صحيفه نورانيه كنند». ۲
مؤلف بنا نداشته است دقائق عرفانى را در اين كتاب به يادگار بگذارد؛ هر چند انديشه عرفانى امام بر كل كتاب سايه افكنده است. از اين رو جز اندكى از مبانى اهل معرفت را ذكر نكرده است و گاهى هم رسما انتقادهايى بر آنها وارد نموده است:
و ما ناچار، برخلاف ميثاق خود كه در اول اين رساله اشارت به آن نموديم، كه تعرّض به مطالب علميه نكنيم، به بعض نكات علميه صدر اين حديث كه جز اين طريق راهى ندارد با اختصار و اجمال اشارتى مى نماييم؛ ۳ ... چنانچه در مسلك اولياء عرفان و اصحاب ايقان است، و در اين دقيقه اسرارى است كه كشف آن خالى از خطر نيست. ۴
و هر علمى را خصوصا در باب معارف، نتوان افشا پيش هر كس كرد، بلكه سراير توحيد و حقايق معارف، از اسرارى است كه پيش اهلش بايد مكتوم و مخزول باشد. و نوع گمراهى ها و اضلال ها و تكفيرها از اين باب پيدا شده. و اين كه مردم، حتى علماى ظاهر، از علوم الهيه احتراز كنند و گرد معارف و حقايق نمى گردند، براى همين است كه بعضى از ارباب اصطلاح و ذوق يا اصحاب علوم رسميه عرفانيه تهتّك كردند و مقاصد شريفه را با الفاظ زشت و قبيح بيان كردند و از اصطلاح قرآن و حديث بيرون رفتند، با آن كه همان مقاصد به طور اكمل در كتاب خدا و احاديث ائمه هدى عليهم السلام موجود است، ولى آنها به صورت بدى آنها را جلوه دادند. از اين جهت، اسباب تنفّر طباع ظاهريين شده است. اينها نيز طاقت آن نداشتند كه لبّ را از قشر و حقيقت را از صورت و معنى را از لفظ جدا كنند؛ يكسره با اصل مطلب مخالف شدند. ۵

1.ص ۱۵۴ ۱۵۵.

2.ص ۲۶۷ ۲۶۸.

3.ص ۲۰.

4.ص ۱۸۷.

5.ص ۳۲۲ ۳۲۳.

صفحه از 428