نگاهى به گفت‏وگوى «در عرصه روايت و درايت حديث» - صفحه 469

مذكور شده است كه «شهيد ثانى و همه دانشمندان متأخرين، صحاح كافى را در حدود پنج هزار حديث مى دانند».
در اينجا نيز بين دو اصطلاح صحيح خلط شده است و اگر از اين نكته هم صرف نظر كنيم و صحيح را به اصطلاح متأخرين در نظر بگيريم باز بر ما پوشيده است كه به استناد چه دليلى اين سخن به تمام متأخرين به طور عمومى نسبت داده شده است. در حالى كه بعضى از بزرگان متأخرين مانند مجلسى اول و وحيد بهبهانى و سيد بحرالعلوم و حاجى نورى و... با عادل دانستن و اثبات مورد اعتماد بودن كسانى چون محمد بن سنان و سهل بن زياد آدمى روايات بسيارى را در زمره احاديث صحاح قرار داده اند. ۱
3. در مصاحبه آمده است: «مرحوم مجلسى سند حديث را به صورت جالبى تلخيص مى كند كه افراد بدنام و حديث تراش به راحتى شناخته شوند.»
بر آشنايان به فن حديث روشن است كه هيچ ارتباطى بين تلخيص سند حديث و شناخت بدنامان در آن، وجود ندارد، آيا اگر ما به جاى ابان بن تغلب، ابن تغلب را به كار بريم آنگاه بدنامى او آشكار مى شود يا مثلاً اگر به جاى سهل بن زياد آدمى لفظ سهل به كار برده شود حديث تراش بودن او روشن مى شود؟! به تعبير حكما بايد بين علت و معلول سنخيتى وجود داشته باشد چه سنخيتى بين اختصار حديث و آشنا شدن با جاعلان روايت وجود دارد؟

1.در مورد محمد بن سنان ببينيد، روضة المتقين، محمد تقى بن مقصود على، مجلسى اول، مطبعه علميه، قم رجب ۱۳۹۹ قسمت شرح مشيخة، ج ۱۴، ص ۲۹. از زبده مرحوم مجلسى نيز، توثيق او حكايت شده است، رجال بحر العلوم، تنقيح المقال، تعليقه وحيد بهبهانى، محمد باقر بن محمد اكمل، چاپ سنگى، ۱۳۰۵، ص ۲۹۷ رجال سيد بحر العلوم، محمد مهدى بن مرتضى، مطبعة الآداب، نجف اشرف، ۱۳۸۶ق، ج ۳، ص ۲۴۹. مستدرك الوسائل، محدث نورى، حسين بن محمد تقى، چاپ سنگى، ۱۳۲۱، ص ۵۵۷ و نيز ببينيد، معجم رجال الحديث، آيت اللّه خوئى، سيد ابوالقاسم بن على اكبر، چاپ سوم، بيروت، ۱۴۰۳، ج ۱۶، ص ۱۳۸، ۱۵۱ در مورد سهل بن زياد، روضة المتقين، ج ۱۴، ص ۲۶۱؛ حاشيه تنقيح المقال، ص ۱۷۶، رجال سيد بحرالعلوم، ج ۳، ص ۲۱؛ مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۶۶۶ و نيز ببينيد معجم رجال الحديث، ج ۸ ، ص ۳۳۷.

صفحه از 494