ص 724. ترجمه اين حديث تقريبا چنين است: «المحتج بكتاب اللّه على الناصب» [كسى كه بر عليه دشمن اهل بيت به كتاب خدا استدلال مى كند ]و انسان آگاهى است كه خداوند شناخت قرآن را بدو الهام كرده است. بنابراين با هر يك از مخالفين كه برخورد مى كند با او بحث كرده و امر ما (= امامت) را از كتاب خدا به اثبات مى رساند.
در مورد اين روايت ابتدا بحثى در سند آن عنوان مى كنيم و سپس بحثى در دلالت و مضمون آن. اما بحث سندى: اين روايت در المحجة به نقلى از دلايل الامامه طبرى شيعى درج گرديده است. ۱
در اين دو كتاب ابتدا روايتى را كه در بيان اصحاب حضرت حجت عليه السلام مى باشد و از تعداد آنها و محل سكونت ايشان سخن مى راند، با اين سند ذكر مى كنند: ۲
حدثنى ابوالحسين محمد بن هارون، قال حدثنا ابى هارون بن موسى ابن احمد، قال حدثنا ابوعلى الحسن بن محمد النهاوندى، قال حدثنا ابوجعفر محمد بن ابراهيم بن عبداللّه القمى القطان المعروف بابن الخزاز، قال حدثنا محمد بن زياد، عن ابى عبداللّه الخراسانى، (قال حدثنا ابوالحسين عبداللّه بن الحسن الزهرى)، قال حدثنا ابوحسان سعيد بن جناح، عن مسعدة بن صدقة، عن ابى بصيره، عن ابى بصير، عن ابى عبداللّه عليه السلام .
در تفسير قسمت هايى از اين روايت، روايت ديگرى را آورده اند با اين سند:
قال ابوحسان سعيد بن جناح، قال حدثنا محمد بن مروان الكرخى، قال حدثنا عبداللّه بن داود الكوفى عن سماعة بن مهران (عن ابى عبداللّه عليه السلام ).
در ضمن روايت دوم، جمله مزبور در كتاب آقاى بهبودى، وارد شده است.
در سند اين روايت، به اصطلاح علم رجال تعليق رخ داده است يعنى قسمتى از
1.المحجة (چاپ مستقل)؛ سيد هاشم بن سليمان بحرانى، قم، ۱۴۰۳ق، ص ۲۸ و ۳۴ و ۳۸؛ دلائل الامامه: طبرى شيعى، محمد بن جرير بن رستم، مطبعة حيدريه، نجف، ۱۳۶۹، ص ۳۰۷ تا آخر كتاب.
2.اين سند، در هيچ يك از سه منبع موجود (المحجة مطبوع در ضمن غاية المرام، المحجة مستقل، دلائل الامامه) به طور كامل صحيح نبود به همين جهت سند را تا حد امكان تصحيح كرده، در اينجا آورديم. البته تصحيح اين سند، توسط همين سه كتاب بوده است و بس، و احتمالاً در سند تضعيفاتى واقع شده است كه اكنون به دليل نبود نسخه خوب از آنها بى خبريم.