ثانيا: اگر بر فرض، عنوان كلى هم باشد، باز در مورد كسى است كه با مخالفين اهل بيت در مسئله امامت به كتاب خدا احتجاج مى نمايد، معناى عبارت «و يثبت امرنا فى كتاب اللّه » اين نيست كه رابطه حديث ما را با قرآن ثابت مى كند بلكه مراد اين است كه امر ما (= امامت) را از كتاب خدا به اثبات مى رساند.
ثالثا: اگر از اشكال دوم، هم صرف نظر كنيم در اين روايت اين عنوان را چنين معرفى مى كند: انسان آگاهى است كه خداوند شناخت قرآن را بدو الهام نموده است بنابراين ايشان نمى توانند از اين روايت بر عليه متعرضين استفاده كنند زيرا اول بايد ثابت شود كه خصوصيات موجود در روايت بر ايشان منطبق است ۱ و معترضين كه سبك ايشان در فهم قرآن را تأييد نمى كنند طبيعى است كه نمى پذيرند كه خداوند شناخت قرآن را بديشان الهام كرده است.
12. در مصاحبه آمده است: «قرآن فرياد مى زند بايد آيات قرآن با دقت و درايت مورد مطالعه و تدبر قرار گيرد نه آن كه مانند ورد درويشان به لقلقه زبانى اكتفاء گردد الخ و ادامه مى دهند كه اگر ملاحظه مى كنيم كه قرآن مجيد مى گويد: «فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ» يعنى به مقدار يك سوره قرآن اكتفا نماييد به حكم سنت و احاديث اهل بيت عصمت، اين آيه مربوط به نماز است... اما قرائت در خارج نماز بايد به منظور درك مفاهيم قرآنى باشد و بس».
دو مطلب در اينجا وجود دارد كه بايد از هم تفكيك شود مطلب اول: اين كه آيا قرائت قرآن كافى است يا اين كه بايد در قرآن تأمل نمود و آن را مورد مطالعه و تدبر قرار داد؟ مطلب دوم اين كه: آيا اگر قرائت قرآن به جهت فهم آيات الهى نباشد و صرفا خواندن آن، مطرح باشد، خود فضيلت آفرين است يا خير؟ قرآن پافشارى فراوان
1.به اصطلاح علم اصول، طبق قاعده در ثبوت «كل شى ء لشى ء فرع لثبوت المثبت له» اول بايد خصوصيات موجود در روايت احراز شود و آنگاه اين حديث مورد استناد قرار گيرد و هيچ حكمى، موضوع خود را ثابت نمى كند بلكه مضمون آن ثبوت نسبت حكميه در فرض وجود موضوع مى باشد مثلاً اگر گرفته شود «الخمر حرام» ابتدا بايد خمر بودن يك مايع ثابت شود و بعد اين دليل، مستند قرار گيرد و خود اين حكم نمى گويد كه چه چيزى خمر هست و چه چيزى نيست.