باز هم سخنى پيرامون عرصه درايت و روايت حديث - صفحه 518

ايشان در كتاب معرفة الحديث به تضعيف او پرداخته و مطالبى را آورده اند ۱ ولى در مقدمه كتاب به حديث كشّى از طريق محمد بن عيسى بن عبيد استناد مى جويند و حديث حماد را انكار مى كنند و به عنوان «بيت القصيده» در آغاز كتاب مطرح مى نمايند. ۲
13. اگر اين كتاب براى دانشگاهيان و جوانان كه خواهان احاديث صحيح مى باشند، نوشته شده است، در اين صورت نه لزومى به نگارش كتاب معرفة الحديث داشت و نه به مقدمه تند و تيز صحيح الكافى و نه صحيح بود كه نام كتاب صحيح الكافى باشد و نه لازم بود كه صحيح هر كتابى جدا از هر كتابى ديگر عرضه شود مثلاً صحيح الكافى جدا از صحيح من لا يحضر و هر دو جدا از تهذيب الأحكام؛ زيرا براى فرد دانشگاهى حديث صحيح مطلوب است نه مبادى و مقدمات آن مگر اين كه آن فرد از طريق اجتهاد بر احاديث بنگرد، در اين صورت چنين كتابى نيز براى او نخواهد بود.
14. آقاى بهبودى يادآور شده اند كه: «بعد از سى سال مطالعه مداوم در شناخت علل حديث از سيره پيشينيان يعنى با توجه به شرايط صحت در متن و سند، صحاح كتب اربعه را به تشخيص خويش مشخص نموده و چون شيوه قدما را نافذتر و بهتر مى داند، متن و سند را در كنار هم وارسى كرده و صحيح اعلائى خالص را استخراج نموده و به جويندگان حقيقت تقديم كرده است.
يادآور مى شويم شيوه قدما در جداسازى حديث صحيح از غير صحيح به گونه اى است كه فعلاً همه آن وسائل و طرق نه براى آقاى بهبودى ميسّر است و نه براى پيشينيان از او، تا برسد به عصر سيد احمد بن طاووس متوفاى 672، زيرا آنان در اين جداسازى بر يك رشته قرائنى نيز تكيه مى كردند كه اكنون آن قرائن در كتاب وافى آورده است كه ما به صورت فشرده به آنها اشاره مى كنيم:
1. وجود حديث در اصول چهارصدگانه معروف 2. تكرر حديث در يكى يا بيشتر از اين اصول 3. وجود حديث در اصلى كه منسوب به يكى از اصحاب اجماع است. 4. وجود روايت در يكى از كتاب هايى كه بر پيشوايان معصوم عرضه شده و بر استوارى آنها صحه گذارده اند مانند كتاب عبيداللّه حلبى كه بر حضرت صادق عليه السلام و

1.معرفة الحديث، ص ۲۱۹ ۲۳۳.

2.معرفة الحديث، ص ۴، سطر ۱۰.

صفحه از 528