باز هم سخنى پيرامون عرصه درايت و روايت حديث - صفحه 521

گاهى مى گفت من دويست و پنجاه هزار حديث را با متن و سند به خاطر دارم و ششصد هزار حديث را مى توانم به صورت مرسل يا نقل برخى از متون و يا با سند، مذاكره كنم، بار ديگر مى گفت كمترين چيزى كه از هر استادى در باب حديث آموخته ام صد هزار حديث بود.
به طور مسلم اين نوع نقل هاى مضطرب و مختلف نمى تواند پايه يك داورى قطعى براى كتاب كافى باشد، بالاخص مراجعه به تاريخ بغداد، ص 17 مى رساند كه ايشان در ادعاى اين آمارها (جز در يك مورد) مقيد به احاديث اهل بيت عليهم السلام نبوده بلكه مقصود، مطلق حديث و مطلق مشايخ است.
ثالثا فرض كنيد همه آنچه را كه به ابن عقده نسبت داده شده است صحيح و پابرجا باشد، ولى اين احاديث در حافظه خارق العاده ابن عقده گرد آمده بود و نه در كتاب هاى مدونى كه در اختيار ديگران مانند كلينى قرار داشت.
ما از همه اين پرسش ها و اعتراضات صرف نظر مى نماييم. ولى به اعتراف خود آقاى بهبودى، جناب كلينى احاديث كتاب كافى را از مشايخ قم و رى گرفته است، و در اواخر عمر پس از نگارش كافى خود رهسپار بغداد گشته است. اگر فرض كنيم چنين كتاب هايى در اختيار ابن عقده كوفى بود اين دليل نمى شود كه چنين كتاب هايى در اختيار كلينى و مشايخ كلينى نيز بوده است.
بنابر اين آيا صحيح است با بودن يك جمله درباره حافظه ابن عقده و اين كه سيصد هزار حديث از حفظ داشت، قاطعانه داورى كنيم كه كلينى كتاب كافى را از سيصد هزار حديث برگزيده است؟ و مدعى شويم كه آمار حديث شيعه در عصر كلينى به سيصد هزار مى رسيد. اين همان برداشت هاى نامطلوب و غير صحيح است كه ايشان از تاريخ دارند. حال اگر مشابه اين برداشت ها پايه حذف سه چهارم احاديث كافى باشد زيانبار بودن كار ايشان در جداسازى احاديث ملموس مى شود.
پيرامون احاديثى كه مى گويد: «اگر كسى عملى را به نيت درك پاداش كه در روايتى وارد شده است انجام دهد، خداوند آن پاداش را به شخص عمل كننده مى بخشد، هر چند حديث صحيح نباشد.» اعتراضاتى دارد كه همگى را يادآور مى شويم:
الف) مضمون فوق در سه حديث شيعه وارد شده كه دو حديث آن به اتفاق اهل نظر

صفحه از 528