باز هم سخنى پيرامون عرصه درايت و روايت حديث - صفحه 523

در اينجا براى رفع اشتباه آقاى بهبودى كه تصور كرده است كه سند اضطراب دارد يادآور مى شويم صفوان بن مهران فرد ثقه است، بودن او در سند صدوق و نبودن او در ديگر اسناد، مايه اضطراب سند نمى شود زيرا وى نه فرد غير موثق است و نه مردد بين ثقه و غير ثقه، تا احتمال بودن او در سند آن را دچار اضطراب كند، در صورت بودن بر صحت سند رونق مى بخشد و در صورت نبودن وضع سند به حال خود باقى مى ماند و در هيچ كدام از دو صورت، خللى بر سند وارد نمى شود.
خلاصه صحت و عدم صحت سند در گرو ثقه بودن افراد ديگر است نه در گرو بودن و نبودن «صفوان» و هم اكنون ثابت مى كنيم كه سند كلينى در حقيقت سند صحيح است هر چند در اصطلاح به آن «حسن» مى گويند.
افراد واقع در سند كلينى همگى ثقه مى باشند، حتى پدر على بن ابراهيم كه او را جزء «ممدوحين» مى شمارند از نظر محققان ثقه است و از اين جهت روايات او را «صحيح» هم مى نامند. حتى خود آقاى بهبودى روايات او را در صحيح الكافى جزء روايات «معتبر» آورده است.
با اين بيان روشن مى شود كه ايشان در داورى هاى خود كاملاً شتابزده است. چيزى را كه عملاً در كتاب خود «صحيح» و معتبر ناميده است، در اينجا «حسن» ناميده است و افرادى كه حديث او را «حسن» مى نامند، عملاً آن را صحيح تلقى مى كنند همچنان كه ايشان وجود صفوان «ثقه» را در بعضى اسناد، مايه اضطراب سند قلمداد نموده در حالى كه از نظر فنى كوچك ترين اضطرابى در صحت سند پديد نمى آورد.
درباره اعتراض دوم، حقيقت اين است كه كسى منكر فلسفه وجودى امام كه محو بدعت ها است نيست و امام در هر واقعه اى، بايد بدعت ها را بزدايد ولى نظر جناب آقاى بهبودى را به معنى بدعت جلب مى كنيم:
بدعت اين است كه چيزى كه قطعا از دين نيست يا از دين بودن آن مشكوك است، قاطعانه به آن رنگ دين داده شود، و جزء شعائر دينى اعلام گردد در حالى كه هدف اين احاديث اين نيست كه حديث مشكوك به عنوان جزء دين و شعائر اسلامى آورده شود، بلكه مقصود اين است كه آن عمل را به عنوان «رجاء» و «احتمال» كه شايد

صفحه از 528