آخرين كلام در عرصه روايت و درايت حديث - صفحه 587

شد و در بغداد به دار بقا رفت. ابن حجر در لسان الميزان ج 5، ص 433 مى نويسد: كلينى به بغداد آمد و به افاده حديث پرداخت.
نتيجه: با توجه به اين چند نكته تاريخى روشن مى شود كه مرحوم كلينى كتاب كافى را ظرف بيست سال آخر عمر خود در شهر قم و شهر رى تأليف نموده و بى آن كه در زادگاهش رى، و يا دارالعلم قم كتاب را عرضه كند راهى كوفه و از آن جا راهى بغداد مى شود و كتابش را در سال 327 هجرى در بغداد در خانه مسكونى خود، با مسجد محل عرضه مى كند. اهل قم بايد به قضاوت بنشينند و استنباط كنند: چرا كلينى كتابش را در زادگاهش عرضه نمى كند كه مدت ها چشم و چراغ آن سامان بوده است و چرا كتاب خود را در قم عرضه نمى كند كه دانشگاه تشيع بود و بيش از 12 هزار حديث كافى به نام مشايخ اين دانشگاه مزين شده است؟ چرا كتاب خود را در كوفه مهد تشيع عرضه نمى دارد كه بسيارى از احاديث كافى دستاورد آن سامان است و چرا در كوفه كتابش بر استادش ابن عقده حافظ مشهور و استاد و نقاد حديث عرضه نمى دارد تا امضاى او بر رونق كتابش بيفزايد؟ و بالاخره چرا بغداد را ترجيح مى دهد؟
نظر حقير بر آن است كه مرحوم كلينى خائف بود تا مبادا معاصرانش به معارضه برخيزند و بگويند: «چرا شيوه حذف در پيش گرفته اى و احاديثى را كه ديگران پذيرفته اند و به آن فتوا مى دهند به دست فراموشى سپرده اى؟ چرا كتاب خود را جامع و كافى اعلام كرده اى، با آن كه هزاران حديث ديگر وجود دارد كه از حيث متن و سند بر گلچين تو رجحان دارد؟» البته امروز كه انسان مى تواند كتاب خود را در هزاران نسخه چاپ كند و سپس عرضه نمايد، از مؤاخذه ديگران بيمى به خود راه نمى دهد، زيرا اگر حيات خود را از دست بدهد مى داند كه حيات كتابش جاودانه برقرار خواهد ماند، اما كلينى خود مى دانست كه اگر معاصرانش مجلس درس او را تحريم كنند و او نتواند كتاب خود را بر ديگران قرائت كند، از نظر علمى تمام زحماتش به هدر مى رود و نسخه «كتابش وجادة» ارزش لازم را از دست مى دهد، لذا ناچار شد به بغداد برود و از شخصيت سياسى مذهبى نعمانى استمداد كند و كتابى را كه

صفحه از 612