آخرين كلام در عرصه روايت و درايت حديث - صفحه 595

فرزند عزيزم: من كه به خود حق داده ام، صحاح كافى را استخراج كنم، به خاطر آن بوده است كه خود را صالح دانسته ام هر كسى خود را صالح مى داند مى تواند اقدام كند. چه كسى مى تواند دست شما و يا دست استاد شما را بگيرد كه بر كتاب صحيح كافى مستدرك ننويسد؟ و يا صحاح كافى را مطابق ميل عمومى جداگانه استخراج نكند؟ نوشتن مستدرك سيره دانشمندان است و علم را بارور مى كند. اما جار و جنجال علم را مى كشد و محققين را به گوشه انزوا مى كشاند.
8. آقاى جاودان شما از حذف 12 هزار حديث كافى انتقاد مى كنيد، پس چرا از صاحب منتقى الجمان كه 10905 حديث كافى را ساقط كرده است، انتقاد نمى كنيد؟
9. شما مقبوله عمر بن حنظله را جزء صحاح شيعه ياد كرده ايد، ولى نمى دانيد كه در سند اين حديث محمد بن عيسى بن عبيد يقطينى قرار دارد كه در شمار غلات است. ۱ متن حديث هم كاملاً واهى است و سقوط حديث را ايجاب مى كند. زيرا كه راوى حديث به ادعاى خود طرح قضاوت را به صورتى جاهلانه و عاميانه و دور از فقه و درايت خدمت امام صادق عليه السلام مطرح مى كند و پاسخ مى گيرد. در حالى كه با هيچ مذهب و هيچ كيش و آيينى، حتى با قوانين قضاى بشرى سازگارى ندارد. ۲
10. شما نوشته ايد: «اگر تأملى در زمينه عمل به حديث ضعيف باشد، در مورد احاديثى است كه در احكام و فروع وارد شده اند نه رواياتى كه در زمينه اصول و معارف هستند». فرزند عزيزم: آيا نشنيده ايد كه هيچ دانشمندى در باب اصول و معارف به دليل نقلى تمسك نمى كند مگر آن كه در اثر تواتر، و يا ارائه استدلال عقلى مفيد علم باشد كه در آن صورت حجيت آن از باب افاده علم است نه از باب روايت. كسانى كه عمل به روايت ضعيف را تجويز مى كنند فقط در زمينه اخلاقيات و سوق دادن مردم به كار نيك و منع و پرهيز از كار بد (ترغيب و ترهيب) است ۳ نه موارد

1.ر.ك: معرفة الحديث، ص ۲۱۹.

2.ر.ك: فقيه من لا يحضره الفقيه، پاورقى ج ۳، ص ۹ به نقل از مرحوم شعرانى در حاشيه وافى.

3.ر.ك: درايه شهيد ثانى، ص ۲۷ ۲۹.

صفحه از 612