آخرين كلام در عرصه روايت و درايت حديث - صفحه 604

نفر اول به نام «ابن بزيع» و از نفر دوم كه ضعيف است به نام «برمكى» ياد مى كند تا ضعف او مخفى نماند.
ما يك «حسن بن على» داريم كه وى حسن بن على بن فضال به وثاقت مشهور است. يك «حسن بن على» داريم كه حسن بن على بن ابى عثمان مردى كذاب و خبيث بوده است و يك «حسن بن على» ديگر هم داريم كه حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى باشد كه او و پدرش هر دو به خباثت معروف اند، و علامه مجلسى براى روشن بودن شخصيت ها، از نفر اول به نام «ابن فضال» و از نفر دوم به نام «ابن ابى عثمان» و از نفر سوم به نام «ابن البطائنى» نام مى برد كه خباثت دو تن آنها پنهان نماند.
جماعت ديگرى نيز در ميان روات شيعه وجود دارند كه با كنايه و لقب به خباثت شهرت دارند، اما نام كوچك آنان علاوه بر اشتراك اسمى، چندان شهرت ندارد و علامه مجلسى همان لقب آنان را ياد مى كند. مثلاً اگر در سند حديث بگويند: «عن ابى عبداللّه الرازى» و يا «عن محمد بن احمد الرازى»، ناظر در اين سند يا بايد در حافظه خود جستجو كند و يا به كتاب هاى رجالى مراجعه كند تا اين مرد خبيث را به جا آورد ولى اگر مانند مجلسى بگويند: «عن الجامورانى» اهل فن به سرعت او را مى شناسند.
از اين قبيل است الادمى = سهل بن زياد، الاصم = عبداللّه بن عبدالرحمن، السنانى = محمد بن احمد، و شمار ديگرى از بدنامان كه شرح حال آنان در معرفة الحديث آمده است.
آقاى شبيرى در اعتراض چهارم، مجددا و به صورتى ديگر مسئله تواتر و وجاده را مطرح مى كند كه بحث آن قبلاً گذشت و نيز در اعتراض پنجم اشاره اى به ابو حمزه ثمالى دارد. من در كتاب معرفة الحديث خود اعلام كرده ام كه خبر فاسق را نمى پذيرم و در پاورقى، دليل آن را به مقدمه صحيح الفقيه خود حوالت كرده ام. و چون از چاپ صحيح الفقيه منصرف شدم، به ناچار اين مسئله را در مقدمه گزيده كافى چاپ دوم توضيح دادم. هر كسى مايل باشد مى تواند به آنجا رجوع كند به طور خلاصه بايد دانست كه در اين زمينه نهى قرآنى وجود دارد.

صفحه از 612