كتاب كافى ثقة الاسلام كلينى - صفحه 21

صحيح بداند و در واقع، چنين نباشد او در تشخيص اشتباه كرده باشد. عليهذا تشخيص او تنها براى خود او حجت است نه ديگران.
ثالثا، مرحوم كلينى طبق نوشته نجاشى: «محمد بن يعقوب بن إسحاق ابو جعفر الكلينى وكان خاله علّان الكلينى الرازى، شيخ أصحابنا في وقته بالرّى ووجههم» ۱ بزرگ شيعيان در شهر «رى» بوده و در اواخر عمر طبق گفته بعضى: دوسال مانده به وفاتش به بغداد رفته بود كه على الظاهر تا آن وقت، كتاب كافى را نوشته و در اختيار مردم قرار داده بود. ۲
رابعا، هيچ قرينه اى كه بين او و نواب خاصه روابطى وجود داشته نه در كتاب و نه در تاريخ وجود ندارد و شايدشرايط زمان چنين اجازه اى را نمى داد.
خامسا، شايد مصلحت ايجاب مى كرد كه ناحيه مقدسه و نواب خاصه مردم را طبق رهنمود كلى كه داده بودند در تعليم و اخذ مسائل حلال و حرام و ارشاد و هدايت جامعه به خودشان واگذارند و آنان را طورى بار آورند كه روى پاى خود بمانند و لذا دخالتى در كتاب كافى نكردند.
و اما دعا براى «زرارى» يك امر شخصى بوده نه يك امر عمومى كه تكليف مردم در آن مشخص شده و اصلاح كتاب «التكليف» شلمغانى نيز به خاطر انحرافى بود كه در او پديد آمده بود، جاى اين داشت كه مورد پرسش قرار گيرد كه آيا تأثير در نوشته هاى پيش از انحراف داشته است يا خير و به اصطلاح، بازبينى جناب «حسين بن روح» را طلب مى كرده است و اين امور با تأليف كتاب كافى كه تكليف مردم در امثال آن از ناحيه مقدسه روشن شده است، فرق بسيار دارد.
سادسا، اين كه ادعا شده: امام زمان عليه السلام در مورد كتاب كافى فرموده است: «الكافى كاف لشيعتنا» نه قائل معين و نه سندمعتبرى دارد. ۳ الحديث بمدرسة اهل البيت بعد الكافى (معالم المدرستين، ج 3، ص 383). بلكه طبق قول مرحوم مجلسى

1.رجال نجاشى، ص ۲۶۶.

2.كليات في علم الرجال، ص ۳۶۰.

3.علامه عسكرى مى فرمايد: اما ما قيل من ان المهدى عليه السلام قال: ان الكافي كاف لشيعتنا فإنه قول مجهول راويه ولم يسم احد اسمه ويدل على بطلانه تأليف مئآت كتب

صفحه از 66