كتاب كافى ثقة الاسلام كلينى - صفحه 23

منظور از مخاطب و ضمير (لك ولقومك) چه كسى خواهد بود؟ چگونه ممكن است ملتزم شد كه مثل اين كلام از معصوم عليه السلام صادر شده تا چه رسد كه ادعا شود: قطعا از معصوم عليه السلام رسيده است؟». ۱
ج. مرحوم كلينى در «كتاب الحجه» كافى ضمن روايتى از حمارى ياد مى كند كه نامش «عُفَيْر» بود كه به محض وفات رسول خدا خود را در نزديكى «قُبا» به چاه انداخت و هلاك شد و به اصطلاح خودكشى كرد، آن گاه اضافه مى كند: «وروى ان امير المؤمنين عليه السلام قال: ان ذلك الحمار كلّم رسول اللّه صلى الله عليه و آله فقال: بأبى أنت واُمى إن أبى حدثنى عن أبيه عن جدّه عن أبيه أنّه كان مع نوح فى السفينة فقام إليه نوح فمسح على كفله ثم قال: يخرج من صلب هذا الحمار يركبه سيد النبيين وخاتمهم». ۲
چه داعى است كه ما شعر بگوييم و در قافيه اش گير بكنيم، چرا با آن كه همه عوامل امكان صدق و كذب در اخبار كافى مانند ديگر خبرها وجود دارد، آن را در هاله اى از عصمت مصونيت از خطا قرار مى دهيم و حاضريم اين احاديث افسانه اى و دروغ را به معصومين عليهم السلام نسبت بدهيم ولى حاضر نيستيم كلينى را غير معصوم و كتابش را محتمل الصدق والكذب بدانيم و قواعد رجالى و درايه اى را درباره آن اجرا كنيم؟ شكى نيست كه اين طرز تفكر مصداق «حب الشى ء يعمى ويصم» و «لا يرى الجاهل إلا مفرطا أو مفرّطا» است.
ثامنا، از همه اينها كه بگذريم، خود كلينى اعتراف دارد كه در صورت تعارض اخبار كه جمع عرفى ممكن نيست، بايد به مرجحات مراجعه كرد و از جمله مرجحات، موافقت با كتاب و شهرت و مخالفت با عامه است كه اگر مرجحى در ميان نبود در اخذ به هر كدام از آنها مخيّريم و عين عبارت او چنين است: «فاعلم يا أخى أرشدك اللّه إنه لا يسع أحدا تمييز شيء مما اختلف الرواية فيه عن العلماء عليهم السلام برأيه إلا على ما أطلقه العالم بقوله عليه السلام : أعرضوهما على كتاب اللّه فما وافق كتاب اللّه عز و جل فخذوه وما خالف كتاب اللّه فردّوه، وقوله: دعوا ما وافق القوم فإنّ الرشد في خلافهم، وخذوا

1.معجم رجال الحديث، ج ۱، ص ۳۶.

2.اصول كافى، ج ۱، ص ۲۳۷، روايت ۹.

صفحه از 66