است كه در اين روايت مسامحه در نقل الفاظ يا مضمون شده و يا در آن تحريف و تصحيف، صورت گرفته است. ۱
آخرين كلام
با توجه به بحث هاى گذشته لازم است به وجوه نادرستى روايات ياد شده و نكات زير توجه شود:
1. اسناد اين روايات، معتبر نيستند از اين رو تنها به اين روايات نمى شود اعتماد كرد. ۲
2. متون اين روايات، تصحيف وتحريف شده است و بايد با توجه به روايات سالم ديگر، آنها را تصحيح كرد.
3. بعضى از اين روايات، متون ديگرى با الفاظى صحيح و سالم از اشكال دارند كه شايسته است بر آنها اعتماد شود نه اين روايات.
4. و بر فرض صحت صدور اين روايات از ائمه عليهم السلام ، بايستى به گونه اى ميان آنها و ديگر ادله، جمع دلالى كرد مثلاً كلمه «ذريه» را به طور مجاز حمل بر «عترت» كرد و يا آن كه چون: يازده نفر از اوصياء از فرزندان پيامبر و زهرا عليهاالسلام هستند، از اين جهت از باب تغليب، از نسل آنها به حساب آمده اند. ۳
5. در معيار درستى و نادرستى احاديث گفتيم: عدم مخالفت با كتاب و سنت قطعى و اجماع و عقل از شرايط صحت اخبار است. على هذا اخبار مورد بحث، نظر به اين كه با اصول ياد شده، مخالف است زيرا طبق اخبار متواتره و دلايل قطعى از كتاب و عقل و اجماع، يقين مى دانيم: على عليه السلام امام است و ائمه سيزده نفر نيستند، از اين جهت لازم است اين اخبار را (در صورتى كه تغيير و تجوزى در آنها صورت نگيرد) طرد كنيم و از اعتبار ساقط بدانيم و چنين كارى را حتى خود كلينى چنانكه در مقدمه
1.لمحات في الكتاب والحديث والمذهب، ص ۲۳۲ ۲۳۳؛ بحار، ج ۳۶، باب ۴۳، درباره اين روايات كه محرفند به الاخبار الدخيله علامه تسترى، ج ۱، ص ۱ ۱۰ نيز مراجعه شود.
2.مرآة العقول، ج ۶، ذيل احاديث ياد شده؛ لمحات، ص ۲۲۲ ۲۲۷.
3.مرآة العقول، ج ۶، ص ۲۲۶ ۲۲۷.