گردد، نه در محتوايشان، زيرا محتوايى جز طريقيت ندارند. سنجش ها و نقدهاى به انجام رسيده يا ممكن در هر يك نسبت به ديگرى فقط به لحاظ تعيين ارزش طريقيت هر كدام است.
اجتهاد نقدى به مثابه يكى از چند طريق ممكن استنباطى، محصول نقد دو عقل نظرى و عملى و نقد دو مسلك اصولى و اخبارى و تحقيق در اصول متلقاة از نصوص دينى است.
در پرتو اين نقدها و تحقيق ها، اجتهاد نقدى در هاله اى از عناصر و مختصات منطقى و عقلى و شرعى نمايان مى شود. و به ديگر سخن پس از آن كه دستگاه دو عقل نظرى و عملى در راستاى فشارها و تراش ها و بيزش هاى نقادى قرار گرفت و صور و عناصر آنها به قدر ميسور شناسايى شد و شكل يافت و از ديگر امور جدا گرديد و پس از آن كه مختصات و عناصر دو طريق اصولى و اخبارى نيز به تفسير و نقد گرفته شدند و سرانجام از آن پس كه اصول متلقاة و دريافت شده از معصومين عليهم السلام به اندازه ميسور تفسير گرديدند، منطقا ماهيت طريق جديد اجتهادى به سان محصول نقدها و تفسيرها ايجاب مى گردد.
اين طريق از آن رو كه محصول چنين نقد و تفسيرى است، با نگرشى جامع تر و دقيق تر و تجهيزات بيشتر و نيرومندتر، در ميدان اجتهاد و فقاهت و تفسير گام مى نهد.
مزيت اين طريق و هماهنگى بيشتر و بهتر آن با منابع اجتهاد و اصول تعليم شده از طرف ائمه عليهم السلام و قدرت پاسخگويى فزون ترش در برابر رويدادهاى علمى امورى مى باشند كه پس از پرداخت و آنگاه تطيبق آن بر فقه و حديث آشكار مى شود. از اين رو سخن از خصلت ها و مزيت هاى آن در مقايسه با مسلك هاى ديگر اجتهادى به مرحله پس از نقد ساير طرق و پرداخت اين طريق واگذار مى گردد.
رابطه شرح و اجتهاد
شرح به عنوان عمل اكتشاف علمى متون، كارى است اجتهادى، و اجتهاد به عنوان كار اكتشافى براى استنباط احكام مراحلى دارد و مهم ترين مرحله اجتهاد فقهى