کافي و اصول اربعمأة - صفحه 17

كلينى و اصول اربعمأة

يكى از بزرگ ترين محدثان دوره اسلامى، محمد بن يعقوب كلينى متوفاى 329 هجرى است كه براى تأليف كتاب خود كافى بيست سال وقت سپرى كرده است. كلينى نه تنها اصول اربعمأة را در اختيار داشته، بلكه هزاران رساله و حديث را با سلسله سند متصل در كتاب خود نقل نموده است.
شيخ مفيد مى گويد: كافى جليل ترين كتب شيعه، و از حيث فائده از همه مفيدتر است. ۱
شهيد اول چمى نويسد: كتاب كافى در حديث، كتابى است كه اماميه مانند آن را به خود نديده است. ۲
محقق كركى مى گويد: كتاب بزرگى كه كافى نام دارد، در حديث مانند آن نوشته نشده است. اين كتاب از احاديث شرعى و حقايق دينى مطالبى در بر دارد، كه در هيچ كتاب ديگرى يافت نمى شود. ۳
شهيد ثانى مى گويد: اين حواشى مختصرى است كه بر اصول كتاب كافى و سرچشمه آب صافى تأليف ثقه جليل محمد بن يعقوب كلينى ـ أنار اللّه برهانه وأعلى فى عليين مكانه ـ نوشته ام. به جان خودم سوگند تار و پود اين كتاب به گونه اى بافته شده است كه مانندى ندارد. و از اين كتاب، قدر و منزلت و جلالت كلينى فهميده مى شود. ۴
صاحب مستدرك الوسائل مى نويسد: كافى قدرش عالى و شأنش عظيم است. و بر هر كتابى كه در اسلام تصنيف گرديده است تقدم دارد. ۵
ساير علماى اسلامى نيز از قدر و منزلت كافى و مؤلف آن ستايش ها كرده اند و مسلما كتابى با اين اوصاف نمى تواند از اصول اوليه حديث و روايات مورد اعتماد اماميه خالى باشد. علاوه بر آن شواهد و قرائنى كه بر مدعاى اخير دلالت دارد به قرار زير است:
1. كلينى (م 329) بزرگ ترين محدث اماميه است كه قرب عهدش به اصحاب اصول بيش از ساير محدثان هم چون صدوق (م 381) و طوسى (م 460) است و چون در مقدمه كتابش اعلام مى دارد كه مجموعه كافى را از احاديث صحاح برگزيده است ۶ و از طرف ديگر همانند ساير قدما احاديث اصول را صحيح مى شمرد. ۷ مى توان نتيجه گرفت كه اصول اربعمأه در كتاب كافى مندرج است.
2. بسيارى از اصول شناخته شده در كتاب كافى نقل گرديده است، هم چون اصل ظريف بن ناصح كوفى كه به دفعات بر ائمه عليهم السلام عرضه شده و ايشان آن را تأييد فرموده اند. ۸ علّامه تهرانى درباره اصل ظريف مى نويسد: از اصول مورد اعتماد است و اماميه بدان نهايت اعتماد را دارد و مشايخ آن را از ظريف نقل كرده اند هم چون ثقة الاسلام كلينى كه در ابواب ديات كتاب الكافى به طور پراكنده آن را نقل كرده است. هم چنين در كافى از اصل سليم بن قيس هلالى نقل شده كه ابن نديم از آن ياد كرده است و قاضى بدر الدين سبكى (متوفاى 769) در كتاب محاسن الوسائل فى معرفة الاوائل درباره آن گفته است: «ان اول كتاب صنف للشيعه هو كتاب سليم بن قيس الهلالى» ۹ علّامه تهرانى پس از نقل عبارات فوق مى نويسد: بسيارى از قدماء اصحاب ما هم چون ثقه الاسلام كلينى در كافى از اصل سليم نقل كرده اند ۱۰ .
3. محدثان اسلامى كافى و كلينى را با عنوان جامع اصول تعريف كرده اند. مثلاً علّامه مجلسى در مقدمه مرآة العقول مى گويد: با كتاب كافى آغاز مى كنم تأليف شيخ صدوق، ثقة الاسلام، مقبول طوايف مردم، بزرگوارى كه خاصّ و عام او را مدح كرده اند، محمد بن يعقوب كلينى كه خداوند او را با ائمه كرام محشور فرمايد، زيرا كافى اضبط اصول و جامع ترين كتاب هاى فرقه ناجيه و بزرگ ترين آنهاست. ۱۱
مولا محسن فيض كاشانى مى نويسد: كافى شريف ترين و موثق ترين و تمام ترين و جامع ترين آنهاست، به دليل آن كه اصول را در بر دارد و فاقد زوائد و نواقص است.
4. به تصريح علماى رجال، اصول اربعمأه نزد طبقه شاگردان كلينى بوده است و اگر كلينى، اصلى از اصول را در اختيار نداشته به آسانى مى توانسته بدان دسترسى يابد. چنان كه شيخ طوسى درباره تلعكبرى مى گويد: هارون بن موسى تلعكبرى كه كنيه اش ابو محمد است جليل القدر، عظيم المنزله بسيار روايت، بى نظير و موثق است و تمامى اصول و مصنفات را روايت مى كند. وى در سال 335 هجرى وفات نمود. مرحوم نورى در خاتمه مستدرك الوسائل مى نويسد: تمام اصول نزد ابو محمد هارون بن موسى تلعكبرى موجود بوده است، او تمامى آنها را به طرق خود روايت مى كند و او از رجال و شاگردان كلينى بوده است. اكثر آن اصول نزد حميد بن زياد از مشايخ كلينى نيز ـ وجود داشته است. پس اگر آن اصول نزد ايشان بوده است، درباره كلينى چه بايد گفت كه او به داشتن آن اصول سزاوارتر است، زيرا او شيخ الطائفه و مرجع ايشان و دانشمند بى دليل اين صناعت بوده است. ۱۲
5. به تصريح علماى رجال، اصول اربعمأه نزد طبقه مشايخ كلينى بوده است و كلينى به سادگى مى توانسته بدانها دسترسى داشته باشد، چنان كه شيخ طوسى در كتاب فهرست درباره حميد بن زياد مى نويسد:
او ثقه است، و كتاب هاى بسيارى تصنيف نمود و بيشتر اصول اربعمأه را روايت كرد، و خود به تعداد آن اصول، تأليف دارد. ۱۳ از آنچه شيخ طوسى در ترجمه حميد بن زياد گفته است، بر مى آيد كه بيشتر اصول اربعمأه در زمان حميد و نزد او موجود بوده است و شايد مهاجرت كلينى به بغداد، براى ملاحظه بعضى از اصول و تصحيح و تهذيب كتابش بوده باشد.
6. بسيارى از دانشمندان و محدثان بزرگ اسلامى تصريح كرده اند كه مجموعه اصول اربعمأه در كتب اربعه و على الخصوص كافى گرد آمده است و حتى يكى از دلائل اندراس آن اصول، تأليف اين كتاب بوده است، چنان كه شهيد ثانى (مقتول به سال 965) در شرح رساله درايه خود مى فرمايد:
امر متقدمين به چهارصد كتاب استقرار داشت كه آنها را اصول مى ناميدند و اعتماد شيعه بر آن اصول بود. سپس برخى از آنها را روزگار پراكنده ساخت. گروهى از دانشمندان، آن اصول را در كتاب هاى مخصوصى به منظور سهولت دسترسى خلاصه نمودند. بهترين اين خلاصه ها، كتاب كافى تأليف محمد بن يعقوب كلينى و كتاب تهذيب شيخ طوسى است. ۱۴
شيخ بهايى (م 1031 هجرى) در خاتمه وجيزه مى نويسد:
قدماى محدثين ـ رضى اللّه عنهم ـ احاديثى كه از ائمه ما ـ سلام اللّه عليهم ـ به ايشان رسيده بود، در چهارصد كتاب به نام «اصول» جمع نمودند. بعد از آن، برخى از متأخرين ـ شكر اللّه سعيهم ـ متصدى جمع اين كتب و مرتب كردن آنها شدند، تا به آسانى در اختيار جويندگان اخبار قرار گيرد. پس كتاب هاى مبسوط و مبوب و اصولى مضبوط و مهذّب با اسانيد متصله به اهل عصمت ـ سلام اللّه عليهم ـ هم چون كتاب كافى، من لا يحضره الفقيه، تهذيب، استبصار، مدينة العلم، الخصال، امالى، عيون أخبار الرضا عليه السلام و غيره را تأليف نمودند. ۱۵
مؤلف كتاب دفاع عن الكافى درباره فراهم آمدن اصول اربعمأه در كتاب كلينى مى نويسد:
وبعد ظهور الكافى اضمحلت حاجة الشيعة الى تلك الاصول الاربعمأئة لوجود مادتها مرتبة مبوبة فى ذلك الكتاب. ۱۶
پس از تأليف كافى، نيازمندى شيعه به اصول اربعمأه مرتفع گرديد، زيرا احاديث آن اصول به طور مرتب و مبوب در كتاب كافى ثبت گرديده بود.
7. كلينى خود از اصحاب اربعمأه بوده است و خدمت نواب خاص امام عصر عليه السلام شرفياب مى گرديده و از محضر خود آن بزرگوار نيز استفاده مى نموده است. علّامه تسترى رحمه الله در اين باره مى نويسد:
رواه الاكمال والغيبة عن أبى نعيم الانصارى قال: كنت بالمستجار، وجماعة من المقصرة منهم المحمودى ـ الى أن قال ـ وأبو جعفر الاعور ـ الخبر. ومنه يظهر دركه شرف حضور الحجة عليه السلام . ۱۷
در كتاب كمال الدين صدوق و غيبت شيخ طوسى از ابو نعيم انصارى روايت مى كند كه گفت: با جماعتى از مقصّره كه در ميان ايشان محمودى و... و ابو جعفر اعور نيز بودند، در مستجار بوديم ـ الى آخر خبر. از اين خبر، رسيدن كلينى به شرف حضور حضرت حجت عليه السلام ظاهر مى شود.
نتيجه آن كه كلينى خود از اصحاب اصول بوده است و از امام معصوم به طور مستقيم و يا به واسطه نواب اربعه نقل روايت مى كند و با وكلا و راويان احاديث در مركز عالم اسلام در ارتباط بوده است. چنين كسى نمى تواند از اصول مورد پذيرش اماميه بى اطلاع بوده و آن اصول معتبر را در كتاب خود نقل نكرده باشد.

1.رياض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۲.

2.مقدمه كافى، ص ۲۷.

3.همان مدرك.

4.روضات الجنات، ج ۶، ص ۱۱۳.

5.مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۵۲۶.

6.الكافى، ج ۱، ص ۸ و ۹.

7.عدة الاصول، ج ۱، ص ۳۶۷.

8.الذريعه، ج ۲، ص ۱۶۱.

9.به نقل از الذريعه، ج ۲، ص ۱۵۲.

10.همان.

11.همان مدرك، ص ۱۱۷.

12.مستدرك الوسائل، محدث نورى، ج ۳، ص ۵۳۸.

13.الفهرست، ص ۱۱۸.

14.الدرايه.

15.وجيزه، ص ۱۸۳ و ۱۸۴.

16.دفاع عن الكافى، ج ۱، ص ۲۷.

17.كمال الدين، ص ۷۴۳؛ غيبت، ص ۱۵۶.

صفحه از 22