بررسى اعتبار كتب اربعه از ديدگاه آيت اللّه‏ نمازى شاهرودى - صفحه 47

فصل دوم: اعتبار اصول

با عنايت به اين كه كتب اربعه، از اصول گرفته شده اند، ضرورى است كه از ميزان اعتبار و صحت و سقم آن منابع نيز سخن بگوييم.
اصول مورد گفتگو از كتب معروف، مشهور و مورد اعتمادى است كه مانند نسبت كتب اربعه به مشايخ ثلاث، انتساب آنها به نويسندگانشان امرى مسلم و قطعى و واقعيت متواترى در ميان اصحاب علم و حديث مى باشد. بسيارى از آنها به دست برخى بزرگان رسيده كه در آثار خود، مستقيما از آنها نقل كرده اند، و يا به دست بزرگانى چون ابن ادريس (در كتاب سرائر) و محقق (در كتاب معتبر) و علّامه حلى (در كتاب مختلف) و محدث بصير شيخ حر عاملى (در وسايل) و علّامه نورى (در مستدرك) رسيده است. به طورى كه شيخ حر عاملى از بيش از نود اصل، و مؤلف مستدرك از بيشتر از پنجاه اصل، نقل روايت كرده اند. و من (على نمازى) كه كمترين اهل علم و حديث هستم، بيشتر از بيست اصل در اختيار دارم، كه هفت اصل را از نسخه خطى آن كه نزد علّامه امينى در كتابخانه نجف اشرف بود، نوشتم. و شانزده اصل را به صورت چاپ شده در اختيار دارم.
دلايل و قراينى در اعتبار اصول موجود است. از جمله:
1. نزد هر عاقلى بعيد به نظر مى آيد كه اصول مزبور ـ با اين كه بنا به تصريح شيخ صدوق و طوسى در كتبشان، نزد اينان بوده است ـ نزد كلينى نبوده باشند. زيرا غالب اين اصول به مشايخ اين دو بزرگوار، از طريق مشايخ كلينى مى رسد. (چنان كه در بيان تفصيلى اصول آمده است).
2. كلينى تمام وسايط نقل احاديث را در اول سندهايشان مى آورد، كه در واقع بيان طرق و راه هاى اجازه اش به مؤلفين اصول است. اگر اين سندها را، طرق اجازه او ندانيم، بايد اعتراف كنيم كه تمام اصول نزد كلينى نبوده است. زيرا بسيارى از احاديث را با واسطه آورده و تعدادى كه واسطه ها را نياورده و از خود اصل نقل كرده، سند حديث مقطوع مى گردد. و احتمال اين كه در اين گونه نقل ها به سند سابق اعتماد كرده باشد نيز منتفى است.
3. اختلاف سندهاى طرق اجازه به مؤلفين اصول، شاهد ديگرى بر اين واقعيت مى باشد. مانند اختلاف طرق مشايخ ثلاث به مؤلفان اصولى كه از آنها در نوشتن كتب اربعه استفاده كرده اند. چنانچه شيخ صدوق در اول من لا يحضر تصريح دارد بر اين كه تمام احاديث را از كتب مشهور و مرجع (اصول) گرفته است. شهيد ثانى نيز در شرح دراية الحديث بر تدوين خوب كتب اربعه بر اساس اصول اربعمأة تصريح نموده است. شهيد اول در كتاب ذكرى در امر نهم ازدلايل وجوب تمسك به عترت، از نوشته شدن اصول اربعمأة در پرتو جواب هاى امام صادق عليه السلام به سؤال هايى، و تصنيفات و مباحث مكتوب ديگرى از اصحاب معروف امام باقر عليه السلام خبر داده است. به طورى كه تعدادى از اين افراد را اهل سنت در كتب رجالى خويش آورده و به بعضى نسبت تمسك به اهل بيت عليهم السلام داده اند.
4. امام عصر عليه السلام تمامى شيعيان زمان غيبت را به راويان احاديث، ارجاع داده اند. از اين رو، براى احدى از دوستان و شيعيان شكى در صحت آنچه روايت كنندگان معتبر براى ما روايت كرده اند، باقى نمى ماند.
5. طبرسى در اعلام الورى مى گويد: چهار هزار نفر از اهل علمِ مشهور، از امام صادق عليه السلام روايت كرده و جواب هاى آن حضرت را به سؤالات را در كتبى به نام اصول اربعمأة را اصحاب نوشته و روايت كرده اند.
6. محقق در اوايل كتاب معتبر، سخن طبرسى را آورده و در فصل چهارم تصريح دارد بر اين كه كتاب ها و اصول متقدمين مانند حسن بن محبوب و بزنطى و... و كتب متأخرين مانند كتب صدوق و كلينى كه از احاديث آن اصول گرفته اند، نزد من است.
7. شيخ مفيد در شرح تصحيح الاعتقاد، كافى را از جهت جامعيت، در برداشتن اصول و فروع در اعتماد و اعتبار در جمع كردن از اصول چهارصدگانه كه همه در عصرش موجود بوده است، پر فايده مى داند. چنانچه شيخ مفيد از تمامى اين اصول كتابى به نام الجوامع فى اصول الدين نوشت.
ايشان تأكيد دارند بر اين كه اصول اربعمأة و غير آن مانند كتاب زرارة و كتاب حريز و كتاب معاوية بن عمار كه اصحاب ائمه عليهم السلام نوشته اند، نزد مشايخ ثلاث موجود بوده اند. و كتب اربعه از آنها گرفته شده است. با اين تفاوت كه مرحوم كلينى در ابتداى هر حديث اسامى كسانى را كه در نقل احاديث اصول به او اجازه داده اند ذكر و بارها تكرار مى كند. مانند تكرار طريقش به كتاب معاوية بن عمار در كتاب حج بيشتر از يكصد و پنجاه مورد، يا تكرار طريقش به كتاب حسن بن محبوب در بيش از دويست مورد. گاهى نيز بدون ذكر طريق از اصل، و يا فقط از يك يا دو طريق نقل روايت مى كند. اما جناب صدوق و شيخ طوسى برخى از طريق هايشان به مؤلفين اصول را به منظور جلوگيرى از تكرار در آخر كتاب آورده اند.
البته شيخ طوسى گاهى طريقش را در اول حديث به عنوان سند مى آورد و گاه، اصولاً طريقى ذكر نمى كند. و گاهى با اين كه كافى نزد او موجود بوده است، طريقش به كلينى را در اول احاديثش مى آورد.
8. طبرى از دانشمندان قرن ششم، طريقش به صدوق را در اول احاديث منقول از صدوق مى آورد.
9. مؤلف فلاح السائل در نقل حديث از كافى، طريق و مشايخ اجازه دهنده نقل حديث به خود را در اول احاديث ذكر مى كند.
10. صاحب معالم نيز همانند ايشان عمل مى كنند.
11. شيخ مفيد نيز در امالىاش در سند آنچه از كافى نقل مى كند، ابن قولويه را به عنوان شيخ خود قرار مى دهد.
12. صاحب وسائل الشيعة، طريقش به روايات كتب اربعه را نياورده و در نقل حديث فقط نام كتاب را ذكر كرده است، مانند شيخ صدوق و شيخ طوسى رحمهماالله.
13. علّامه مجلسى در بحار نيز چنين كرده است.
14. از سخن شيخ طوسى در اول كتاب تهذيب بر مى آيد كه احاديث تهذيب همان سنت قطعى و از متواترات اخبارى است كه قرائن فراوانى بر صحت آنها دلالت دارد و از اصحاب مشهور ما نقل گرديده است. و لذا نيازى به تأمل و دقت در كم و كيف اصول اربعمأة كه بزرگان معروف و ثقه اى آنها را نوشته اند، نداريم. هم چنان كه نيازى به دقت در طرق كتب اربعه اى كه از آنها گرفته شده اند و طرق به مشايخ ثلاث نداريم.

صفحه از 70