بررسى اعتبار كتب اربعه از ديدگاه آيت اللّه‏ نمازى شاهرودى - صفحه 53

فصل پنجم: آراء دانشمندان و مجتهدان در اعتبار كتب اربعه

در اين فصل علاوه بر ذكر اجازات اساتيد به شاگردان در نقل روايت، سخنان دانشمندان گذشته در اثبات اعتبار كتب اربعه نقل مى شود. در ابتدا، گفتار افرادى كه درباره تمام كتب اربعه و سپس آراء دانشمندانى كه پيرامون برخى از كتب، سخن گفته اند مى آوريم. پس از آن، به نكاتى از اجازات محدّثان در اعتبار كتب اربعه به ويژه كافى اشاره مى شود.

الف. سخنان مربوط به تمام كتب اربعه

1. شيخ على كاشف الغطاء به اجماع بر حجيت و عمل به تمام آنچه در كتب اربعه ـ و امثال آن مانند خصال، عيون، علل الشرايع كه از طريق يكى از اصحاب قائل به امامت ائمه از پيامبر يا ائمه نقل شده است ـ عقيده دارد. البته به شرطى كه ناقل، فردى استوار و محكم و روايت كردن او به دور از عيب و نقص باشد.
در ادامه، شيخ، اجماع بر عمل به اين اخبار را دليل اصحاب در نقل اخبار و تدوين اصول خويش مى داند. به گونه اى كه اگر يكى از اصحاب فتوا بدهد به چيزى كه علم و معرفت به آن ندارد، همين كه به اين كتب معروف و اصول مشهور احاله دهد، ديگران از اصحاب و پيروان تسليم مى گردند و قبول مى كنند. و اين سنت و عادت اصحاب ما، از زمان پيامبر تاكنون بوده است. ۱
اين سنت و روش معمول از زمان ائمه : بوده، به طورى كه ائمه عليهم السلام راويان صاحب درايت را مرجع شيعه مى دانستند و مردم را به گرفتن روايت از ثقات امر نموده اند.
2. شيخ بهائى در مشرق الشمسين، وجوب اعتماد به كتب مشهورِ در دسترس را ذكر مى كند. شيخ، با آوردن گفتار علماء ابرار در صحت و اعتماد به كتب اربعه ـ از جمله اقرارهاى متعدد شيخ حسن (فرزند شهيد ثانى) در معالم و المنتقى كه احاديثِ كتب قابل اعتماد ما با قرائنى همراه است ـ به روش قدما تا زمان علّامه و حتى متأخرين اشاره مى كند كه به استناد همين قرائن عمل مى كردند. زيرا منقولات از اصول و كتب مورد اتفاق بدون تغيير و تحريف نقل شده اند. شيخ بهايى در كتاب خود، مختصرى از درايت محدّثين قديم در جمع آورى احاديث ائمه در اصول چهارصدگانه و ترتيب و تبويب متأخرين به منظور انتشار آن اخبار و استفاده طالبان از آنها به همراه اسناد متصلش سخن گفته است. ۲
3. سيد مرتضى علم الهدى، شهادت بر صحت و ثبوت احاديث كتب را به دليل تواتر يا علّامت و اماره اى دال بر درستى روات كه موجب علم و يقين مى گردد نقل مى كند.
5 و 4. علّامه مامقانى در مقدمات رجال خود از فاضل تونى و شيخ حسين بن عبدالصمد در كتاب درايه نقل كرده كه احاديث كتب اربعه از اصول و كتب مورد اعتماد مى باشد.
6. سيد هاشم بحرانى در كتاب حلية الابرار به نقل از ارشاد شيخ مفيد در باب احوال امام صادق عليه السلام ، جمع آورى اسامى راويان ثقه از امام به وسيله اصحاب حديث با وجود اختلاف در آراء و نظرات را ذكر مى كند. محدّث بحرانى، شبيه اين را در كتاب فضائلش به نقل از ابن شهر آشوب در احوالات امام باقر عليه السلام مى آورد كه از ايشان اخبار انبياء، غزوات و سنن نقل شده است.
7. شيخ يوسف بحرانى در كتاب حدائق (ص 3) مى گويد. احاديث در دست ما، محصول نخوابيدن چشم هايى تا سحر در تصحيح، از بين رفتن بدن هايى در تنقيح، پيمودن راه ها و سرزمين هايى در گردآورى، و دورى و هجران هايى از زن و فرزند در تمييز دادن آنها مى باشد.
عادت و روش اصحاب قديم به مدت سيصد سال، ضبط و تدوين احاديث در مجالس پرسش و پاسخ ائمه عليهم السلام و مسابقه در ثبت آن اخبار به خاطر ترس از فراموشى آنها و عرضه اصول به ائمه عليهم السلام مانند كتاب حلبى، يونس بن عبدالرحمن، فضل بن شاذان، مراقبت از دروغگويان و پرهيز و اجتناب از اينها و عرضه مرويات به كتاب و سنت بوده است. به گونه اى كه هرگز مجوز نقل روايتى كه يقين به صحت آن نمى داشتند، صادر نمى كردند.
8 . محقق داماد در كتاب الرواشح السماوية بر اعتبار و اعتماد بر اصول چهارصد گانه اى كه توسط چهارصد مؤلف از ميان چهارهزار شاگرد امام صادق عليه السلام نوشته شده است، تصريح كرده اند.
9. مرحوم آية اللّه العظمى بروجردى در مقدمه كتاب جامع الأحاديث ۳ مى گويد: تعداد جوامع حديثى در زمان امام رضا عليه السلام به چهارصد كتاب به نام اصول رسيد كه احاديث پراكنده و متفرق را در اين كتب جمع كرده اند. در بسيارى از اين كتب، احاديث فراوانى كه گروهى از فضلا از اصحاب امام رضا عليه السلام اقدام به جمع و ضبط آنها در كتاب واحدى بنمايند، نبوده است. لذا هر يك از اصحاب به تنهايى كتاب جامعى از اخبار اين اصول كه بعضا طريقى به مؤلفين آنها نيز نداشتند، نوشتند. از شاگردانشان دو نفر به نام حسن و حسين (دو پسر سعيد بن مهران) و على بن مهزيار دو كتاب در جمع احاديثى كه در كتب اساتيدشان متفرق بود، نگاشتند. و اين دو كتاب منبع و مرجع علماء ما شد، تا زمانى كه مرحوم كلينى، كافى را و شيخ صدوق كتاب هاى ديگر را نوشتند، و اين كتب مرجع دانشمندان گرديدند.
10. سيد محسن امين نيز اصول چهارصدگانه را انتخاب شده از بيش از 600 كتاب و نوشته در طول مدت 250 سال مى داند. و از جمله معيارهاى اعتبار حديث را، وجود روايت در كافى و من لا يحضر مى داند. و اگر به كافى، تهذيب و استبصار اضافه شود، حديث قوى تر مى گردد. البته ايشان قانون كسب اجازه روايت در متواترات اخبار را مانند آنچه در كتب اربعه آمده است، بى فايده، و اسناد اين گونه روايات را ذكر كردن، از باب تيمن و تبرك مى داند.
11. شيخ حر عاملى در وسايل الشيعه ۴ احاديث كتب اصحاب را به سه قسم؛ متواتر، مقرون به قرينه موجب قطع به محتواى خبر، محفوف به با قرائن دالّ بر وجوب عمل به آن تقسيم كرده است. وى درباره كافى مى گويد. ثابت است كه احاديث كافى از كلينى مى باشد. و اگر مى خواست ميان صحيح و غير صحيح جمع كند، مجموعه خيره كننده و حيرت آورى مى شد. ايشان بيان شيخ طوسى در اعتماد به محتواى تهذيب و استبصار را نيز آورده اند. و در فايده نهم از فوايد خاتمه وسايل الشيعه، بيست و دو دليل بر صحت ماخذ كتب اربعه و وجوب عمل به محتواى آنها را مى آورد.
در دليل بيست و دوم مى گويد: هر كس استدلال هاى اصحاب را ببيند به طور قطع مى فهمد كه اصحاب، حديث ضعيف را به دليل ضعفش به اصطلاح جديد رد نمى كند. و حتى اگر معارضى از احاديث نداشته باشد به ضعيف تر از آن نيز عمل مى كنند. به ويژه اگر مشهور به آن عمل كرده و اجماعى بر آن باشد. به علاوه اصطلاح متأخرين در ضعيف ناميدن حديث هميشه به خاطر سندش نيست. بلكه به دليل مخالفت آن حديث با مشهور يا اجماع منقول مى باشد؛ در فايده دهم به بيانى ديگر، ضعيف بودن حديث را به سبب وجود قوه معارض مى داند. نه اين كه به خودى خود ضعيف باشد. ۵
12. علّامه نورى در خاتمه مستدرك مى فرمايد: اگر چه ادله چهارگانه استنباط، كتاب، سنت، عقل و اجماع مى باشند، اما با دقت افزون تر در فروع مى فهميم كه استنباط هاى از طريق غير سنت، بسيار قليل اند. و منشأ استنباط هاى فراوانى در حلال و حرام، كتب اربعه مخصوصا خورشيد ميان اين ستارگان يعنى كافى شريف مى باشد. با اندك تأملى در مى يابيم كه از دقت در تك تك رجال سند حديث بى نيازيم و به صدور و صحت احاديث به اصطلاح قدما ۶ اطمينان حاصل مى شود. در ادامه، توضيحات مفصلى در امتياز كافى از كتب اربعه به وسيله آراء صاحبنظران متقدم و متأخر مى آورد. ۷
13. علّامه شوشترى در مقدمه قاموس الرجال مى گويد: ما به عمل شيخ طوسى در دو كتابش در بيان صحيح و قوى و ضعيف و حسن احاديث، نيازى نداريم. زيرا تمام واسطه هاى ميان او و صاحبان كتب و اصول، در واقع مشايخ اجازه كتب غير بوده اند. هم چنان كه به تصريح صدوق در معروفيت طرقش به كتب بى نيازيم. زيرا آن كتب فى نفسه مشهورند. در ادامه پيرامون كافى مى فرمايد: بسيارى از رجالِ رواياتش مشايخ اجازه و غالب مروياتش از مصنفات اصحاب ائمه عليهم السلام و اصول آنها گرفته شده اند.
14. علّامه مجلسى در مرآة العقول، ضمن توضيح حديثى از امام جواد عليه السلام پيرامون كتبى كه اصحاب صادقين عليهماالسلامنوشته اند، صحت مرويات و جواز رجوع به كتب اربعه و عمل به احاديث شان و روايت كردن آن اخبار را آورده است.
15. مولى محمد تقى مجلسى در فايده يازدهم از فوايد مقدمه شرحش بر من لا يحضر مى گويد: احاديث مرسله كلينى و ابن بابويه و تمام احاديث كافى و من لا يحضر صحيح اند. و شهادت اين دو بزرگوار بر صحت منقولاتشان در اول كتاب هايشان، از شهادت اصحاب رجال ما كمتر نيست و در صحت مجموعه روايى كافى، كفايت مى كند. چنين شهادتى را ابن قولويه در كامل الزيارة خويش دارد و مقبول واقع شده است.
16. علّامه اردبيلى در خاتمه جامع الرواة مى گويد: نزد شيخ طوسى كتب و اصول، معروف بوده اند. لذا اگر طريق به اينها نيز ضعيف باشد، در صورتى كه نويسندگان، ثقه باشند، اشكالى ندارد.

1.در باب علل اختلاف اخبار از بحار الأنوار علّامه مجلسى به تفصيل اين حقيقت آمده است.

2.تفصيل بيشتر را مى توانيد در فايده نهم از خاتمه وسايل الشيعه (ذكر قرائن منفصل) مطالعه كنيد.

3.جامع احاديث الشيعه، ج ۱، باب ۵، در حجيت اخبار ثقات از پيامبر و ائمه عليهم السلام ، كه ۱۲۰ روايت را در اين باب آورده است.

4.وسايل الشيعه، فايده ششم از خاتمه كتاب.

5.براى اطلاع تفصيلى در اين مورد، رجوع شود به: مقدمه جلد اول مستدركات علم الرجال، مرحوم آيت اللّه نمازى شاهرودى.

6.وجود و اثبات صحت انتساب اين احاديث به معصوم در اصول يا كتب عرضه شده به امام عليه السلام مانند كتاب حلبى، يونس بن عبدالرحمن و فضل بن شاذان، ملاك صحت به اصطلاح قدما بوده است.

7.مستدرك الوسائل (چاپ سنگى قديم)، ج ۳، ص ۵۳۲ ـ ۵۴۷ .

صفحه از 70