ميزان اعتبار احاديث كافى - صفحه 169

نقد امر دوم

انگيزه عرضه كتاب شلمغانى اين بوده است كه چون او فردى منحرف در عقيده بود، لذا احتمال مى رفت مطالب و اخبار دروغ در آن نوشته باشد، و كتاب التكليف مثل رساله عمليه بود كه همه به آن مراجعه مى كردند. لهذا مقايسه كتاب كافى، از شخصى مثل كلينى كه فردى امامى، معتقد و ثقه است و قطعا به معصوم عليه السلام دروغ نمى بندد؛ با آن درست نيست، پس نيازى به عرضه كتاب كافى نبود، و گرنه بايد همه جوامع حديثى مثل جامع بزنطى، محاسن برقى و نوادر الحكمه اشعرى نيز چنين باشند.
به هر حال، مقايسه كتاب كافى، با كتاب شلمغانى درست نيست، شلمغانى كتاب التكليف را در زمانى كه شيعه بود، نوشت و پس از آن منحرف شد به طورى كه در سال (312ق) نيز از ناحيه امام عصر(عج) توقيعى بر لعن و بيزارى از او صادر گرديد، و لذا جاى آن بود كه در مورد كتاب او سؤال شود، زيرا در آن موقعيت از يك سفر عمل به كتاب او نوعى گمراهى، و از سوى ديگر ترك آن، ترك يك كتاب جايز العمل تلقى مى شد، اين بود كه ماجرا به اطلاع شيخ ابى القاسم بن روح رسيد و او هم آن كتاب را درخواست نمود و پس از مطالعه آن، موارد ضلال آن را تعيين نمود، از اين رو نمى توان آن را با كتاب كافى مقايسه كرد كه از طرف فردى هم چون كلينى به عنوان كتاب مرجع براى فقها، نوشته شده است.
در اين جا بعضى از مطالب وارده در خصوص كتاب التكليف را ذكر مى كنيم:
1. شيخ طوسى در كتاب الغيبة از ابن زهومه نوبختى نقل كرده است، كه گفت: از روح بن ابى القاسم بن روح شنيدم كه مى گفت، وقتى كه محمد بن على شلمغانى كتاب التكليف را نوشت، ابوالقاسم حسين بن روح آن را، براى مطالعه و بررسى طلب كرد، سپس تمام آن را مطالعه نمود و فرمود: «اشكالى در آن نيست مگر در دو يا سه مورد كه از ائمه عليهم السلام به دروغ روايت نقل كرده است. لعنت خدا بر او باد!» ۱
2. باز شيخ طوسى در همان كتاب، به سند خود از عبداللّه كوفى خدمتگزار شيخ حسين بن روح نقل مى كند كه او گفت: «از شيخ ابى القاسم، در مورد كتاب هاى ابن ابى العزاقر كه در مورد او ذم و لعن وارد شده بود، سؤال شد كه با اين كتاب ها كه در خانه هاى ما پر است چه كنيم؟ فرمود: «من همان جوابى را كه امام حسن عليه السلام در خصوص پاسخ سؤال از كتاب هاى بنى فضال كه پرسيدند: اين كتاب ها در خانه هاى ما پر است، به شما مى دهم. امام عليه السلام فرموده بودند: به روايات آنها عمل كنيد، ولى فتاوى و آراى آنها را ترك كنيد». ۲
3. هم چنين شيخ طوسى از سلامة بن محمد روايت مى كند كه گفت: «شيخ حسين بن روح كتاب خودش التأديب ۳ را به قم فرستاد و در نامه اى به بعضى از فقهاى آن جا نوشت كه اين كتاب را به دقت ببينيد، و ببينيد آيا چيزى مخالف رأى شيعه در آن وجود دارد يا خير؟ آنها در جواب نوشتند: تمام اين كتاب صحيح است و چيزى مخالف مذهب ما در آن ديده نشد، مگر دو عبارت «الصّاعُ في الفِطرَةِ نِصفُ صاعٍ مِن طَعامِ» و «الطَّعامُ عِندَنا مِثلُ الشَّعيرِ مِن كُلِّ واحِدٍ صاعٌ». ۴
علامه مجلسى در اين زمينه مى فرمايند: «اما اين كه برخى گزافه گويان، مى گويند كه قطع داريم كه كتاب كافى به خدمت امام عصر(عج) عرضه شده است، زيرا كلينى در شهر مسكونى سُفراء امام عليه السلام مى زيسته است، اشكالش واضح است. البته اين كه امام و اجداد شريف شان (صلوات اللّه عليه وعليهم) اين گونه مصنفات را انكار نكرده اند، موجب ظن قريب به علم به رضايت ايشان، از كار آنها و عمل به آنهاست». ۵

1.الغيبة شيخ طوسى عليه السلام ، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۱، چاپ نجف.

2.الغيبة، ص ۲۴۰ ـ ۲۳۹، چاپ نجف.

3.اين كتاب اثر خود شيخ ابى القاسم است، مراجعه شود به الذريعة، ج ۳، ص ۲۱۰.

4.الغيبة، شيخ طوسى، ص ۲۴۰، چاپ نجف.

5.مرآة العقول، ج ۱، مقدمه مؤلف، ص ۲۲.

صفحه از 174