لزوم ارزيابى سندى احاديث كافى - صفحه 320

بررسى دليل دوم

درباره اين دليل هم در دو مرحله بحث مى كنيم:
مرحله اول: آيا افرادى هستند كه تمام احاديث آنها ـ چه بى واسطه و چه با واسطه ـ معتبر باشد؟
مرحله دوم: آيا با پذيرش فرد يا افرادى كه تمام احاديث آنها معتبر است، مى توان اين وصف را درباره كلينى هم صادق دانست؟
در مرحله اول مى گوييم كه مرحوم محدث نورى در ضمن ذكر دليل، از خود يا افرادى ياد كرده اند كه درباره هيچ يك نمى توان تمام احاديث آنها را معتبر دانست. درباره برخى از ايشان همچون اصحاب اجماع به تفصيل بحث كرده ايم و اكنون مجال پرداختن به اين مباحث نيست. تنها به مبانى خويش كه در اين مباحث برگزيده ايم اشاره مى كنيم. به نظر ما اصحاب اجماع، فقهاى درجه اول اصحاب امام باقر عليه السلام تا امام رضا عليه السلام بوده اند، ويژگى آنها اتفاق نظر اصحاب، بر مقام فقاهت ايشان مى باشد و از جهت رجالى يا حديثى هيچ امتياز ويژه اى ندارند. از عبارت كشى، تنها وثاقت خود اين افراد استفاده مى شود، نه وثاقت سلسله سند مشايخ آنها تا معصوم و نه صحت سندى كه تا اين افراد از اعتبار برخوردار است.
درباره ابن ابى عمير و صفوان و بزنطى نيز، ما شهادت شيخ طوسى را مى پذيريم، ولى آن را به مسأله اصحاب اجماع مرتبط نمى دانيم. از سوى ديگر تنها اعتبار مشايخ مستقيم اين افراد را از اين عبارت استفاده كرده ايم، نه مشايخ با واسطه ايشان. جعفر بن بشير و محمد بن اسماعيل زعفرانى هم، حداكثر همچون اين سه نفر هستند نه بيشتر.
تفصيل اين مباحث را به محل خود وامى نهيم، درباره على بن الحسن طاطرى هم مى گوييم: اين عبارت اصلاً ناظر به آن نيست كه طاطرى اصلاً از افراد غير معتبر در كتاب خويش هيچ روايتى ندارد، بلكه شيخ طوسى در عبارت خويش بر اين نكته تأكيد مى كند كه طاطرى، كتاب فقهى خود را از راويان هم مسلك خود يعنى واقفيان اخذ نكرده،بلكه آن را از راويان امامى مذهب معتبر برگرفته و لذا ذكر كتاب هاى وى در فهرست مانعى ندارد. ۱ اين عبارت ناظر به حصر روايات طاطرى در روايات معتبره نيست و همين كه حجم اصلى كتاب هاى طاطرى، از روايات امامى مذهبان موثق برگرفته باشد، براى به كار برده جمله فوق كفايت مى كند.
وصف ابن عقده از سوى نعمانى نيز به هيچ وجه دليل بر وثاقت مشايخ وى نيست، چه مجرد نقل روايت اندك از كسى هيچ نقطه ضعفى براى وى به شمار نمى آمده است. آنچه نكوهيده بوده، روايت بسيار از شخص ضعيف است، آن هم روايت مستقيم نه با واسطه.
همچنين اعتماد بر روايت افراد غير معتبر، خود نقطه ضعف حديثى تلقى مى گردد. ۲ ولى روايت كردن غير از اعتمادكردن بر روايت است. درباره وصف صحيح الحديث هم به اين نكته بسنده مى كنيم كه روشن نيست كه اين وصف به مطلبى بيش از صدق گفتار راوى نظر داشته باشد. ۳ اعتبار تمام روايات راوى و عدم ملاحظه واسطه سند ـ از شخص متصف به اين وصف تا معصوم عليه السلام ـ از اين عبارت استفاده نمى شود. تفصيل بيشتر اين بحث را نيز به مباحث مربوط به بررسى اصطلاحات جرح و تعديل واگذار مى كنيم.
در مرحله دوم هم مى گوييم كه وصف اوثق بودن كلينى، دليل بر اين نيست كه كلينى بايد تمام اوصاف و مزاياى ديگر مردمان را در امر حديث دارا باشد. بلكه همين مقدار كه مجموع مزاياى حديثى وى بر مجموع مزاياى ديگران ترجيح داشته باشد، براى اطلاق اين تعبير كفايت مى كند، هر چند برخى امتيازى را دارا باشند كه كلينى از آن برخوردار نباشد.

1.از اين عبارت و عبارات ديگر شيخ طوسى برمى آيد كه وى در صورتى كتاب افراد فاسدالمذهب را در فهرست مى آورد كه كتاب قابل اعتبارى باشد. وى در مقدمه فهرست پس از اشاره به لزوم ذكر صحت و فساد مؤلفان چنين مى افزايد: لأن كثيرا من مصنفى اصحابنا و اصحاب الاصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و ان كانت كتبهم معتمدة.

2.لذا در ترجمه احوال برخى راويان با عبارت «و يعتمد المراسيل» روش حديثى ايشان نكوهيده شده كه اين امر غير از مجرد نقل روايت مرسل است. ر. ك: رجال نجاشى، ص ۶۲، ش ۱۴۴، ص ۷۶، ش ۱۸۲، ص ۳۴۸، ش ۹۳۹؛ الفهرست، ص ۵۲، ش ۶۵؛ رجال ابن غضائرى، ص ۶۷، ش ۶۵ (مجمع الرجال، ج۳، ص ۱۷۹) ونيز رجال نجاشى، ص ۳۴۸، ش ۹۳۹؛ الفهرست، ص ۵۷، ش ۷۰.

3.به نظر مى رسد كه كلمه صحيح الحديث مترادف درست گفتار است. مراد از حديث دراين عبارت كلام معصوم عليه السلام نيست. بلكه به معناى لغوى آن يعنى گفتار به كار رفته است. حديث هر فرد، سخن مستقيم اوست نه سخن معصوم عليه السلام را كه با واسطه نقل مى كند. بنابر اين اگر مثلاً ابن ابى عمير بگويد: حدثنى معاوية بن عمار بن ابى عبداللّه عليه السلام انه قال...، حديث ابن عمير چيزى جز تحديث معاوية بن عمار نيست و درستى آن به اين است كه واقعا معاوية بن عمرا چنين مطلبى را گفته باشد، اما آيا معاوية بن عمار راست گفته يا خير؟ از مفاد اين كلام بيرون است. در بحث اصحاب اجماع توضيحاتى گويا در اين زمينه آمده است.

صفحه از 346