235
صافي در شرح کافي ج1

۰.اصل: «وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام : إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ ، فَاطْلُبُوهَا مِنْ أَهْلِهَا ، قِيلَ : يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ ، وَمَنْ أَهْلُهَا؟ قَالَ : الَّذِينَ قَصَّ اللّه ُ فِي كِتَابِهِ وَذَكَرَهُمْ ، فَقَالَ : «إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»۱ قَالَ : هُمْ أُولُو الْعُقُولِ ».

شرح: و گفت امام حسن، پسر امير المؤمنين عليهماالسلام كه: اگر درخواست كنيد حاجت هاى خود را كه آموختن علم و مانند آن است، پس درخواست كنيد از جمعى كه قابل درخواست آن حاجت ها باشند.
گفته شد كه: اى فرزند رسول خدا! كدام اند آن جمع كه قابل اند؟
گفت كه: آن جمعى اند كه حكايت كرده اللّه تعالى حال ايشان را در كتاب خود، قرآن. و ثنا گفته ايشان را؛ به اين روش كه گفته در سوره رعد كه: «به خاطر خود جا نمى دهد فرق را ميان كسى كه داند كه حق در قرآن است و بس و كسى كه كور باشد و آن را نداند، مگر صاحبان مغزها». و گفته در سوره زمر كه: «به خاطر خود جا نمى دهد فرق را ميان امامان دانا و امامان نادان، مگر صاحبان مغزها». امام حسن عليه السلام گفت كه: آن جمع كه قابل اند، يا مراد به أُولُوا الاْ?لْبَاب، صاحبان خردمندى هايند.

۰.اصل: «وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام : مُجَالَسَةُ الصَّالِحِينَ دَاعِيَةٌ إِلَى الصَّلاحِ ، وَآدَابُ الْعُلَمَاءِ زِيَادَةٌ فِي الْعَقْلِ ، وَطَاعَةُ وُلَاةِ الْعَدْلِ تَمَامُ الْعِزِّ ، وَاسْتِثْمَارُ الْمَالِ تَمَامُ الْمُرُوءَةِ ، وَإِرْشَادُ الْمُسْتَشِيرِ قَضَاءٌ لِحقّ النِّعْمَةِ ، وَكَفُّ الْأَذى مِنْ كَمَالِ الْعَقْلِ ، وَفِيهِ رَاحَةُ لِلْبَدَنِ عَاجِلاً وَآجِلاً ».

شرح: و گفت امام زين العابدين عليه السلام كه: همنشينى خوبان، باعث خوبى است و ديدن روش هاى دانايان كه با مردمان چگونه سلوك مى كنند، يا در مشكل ها چگونه به در رو مى كنند، ۲ باعث زيادتى خردمندى است. و فرمان بردارىِ پادشاهانِ عدالت شعار، باعث كمال عزّت است. و بهره بردن از سرمايه به سود او (مانند آن، براى نفقه عيال) كمال مردمى است؛ چه با آن، احتياج به گدايى و آزار كردنِ مردمان نمى شود. و راه نمودن كسى كه مشورت كند، به جا آوردن شكر نعمت اللّه تعالى است كه اين كس را فهمى داده يا [شكر] نعمتِ آن كس؛ چه اين كس را قابل مشورت شمرده. ۳ و بازداشتن آزار خود از مردمان از كمال خردمندى است. و در اين بى آزارى، فراغت است تن را در دنيا و در آخرت؛ امّا در دنيا، براى اين كه كم دشمن به هم مى رسد. و امّا در آخرت، براى رهايى از عذابِ ستمِ اين كس و از حساب تلافىِ ستم مردمان بر اين كس.

1.رعد (۱۳): ۱۹؛ زمر (۳۹): ۹ .

2.به در رو كردن: بيرون شدن.

3.يعنى راهنمايى كردن كسى كه مشورت مى كند، به جا آوردن شكر نعمت است از طرف مشورت شونده (مستشار)، يا به جهت اين كه خداوند به او فهم و كمالى داده و با راهنمايى كردن ديگران شكر نعمت فهم و كمال خود را ادا مى كند و يا اين كه وجود شخص مشورت كننده (مستشير) كه مشورت شونده (مستشار) را قابل مشورت دانسته، نعمتى براى مستشار محسوب مى شود كه با راهنمايى صحيح او شكر اين نعمت به جا آورده مى شود.


صافي در شرح کافي ج1
234

۰.اصل: «إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام قَالَ : لَا يَجْلِسُ فِي صَدْرِ الْمَجْلِسِ إِلَا رَجُلٌ فِيهِ هذِهِ الْخِصَالُ الثَّلَاثُ ، أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ ، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْهُنَّ فَجَلَسَ ، فَهُوَ أَحْمَقُ ».

شرح: اين كلام براى بيان اين است كه: مراد امير المؤمنين عليه السلام به عاقل در كلام سابق، متصدِّر براى امامتِ به حق است، براى دفع توهّم اين كه مراد، خردمندِ مطلق باشد.
مراد به مجلس، انجمنى است كه در آن، بيعت به امامت مى شود براى كسى، مثل سقيفه بنى ساعده.
ذكرِ أَوْ وَاحِدَة براى اشارت به تلازم سه خصلت است. پس علم به تحقّق يكى از آنها، كافى است در علم به تحقق مجموع.
يعنى: به درستى كه امير المؤمنين عليه السلام گفت كه: مى بايد كه ننشيند در بالاى مجلسِ امامت، مگر مردى كه در او باشد اين سه خصلت يا يكى از آنها . پس كسى كه نبود در او چيزى از آنها، پس نشست در بالاى مجلس، پس او سفيهِ جاهل است.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 80404
صفحه از 500
پرینت  ارسال به