کاربرد تحلیل های معناشناختی در شناسایی تغییرات ساختاری واژگان قرآنی (مطالعه موردی: سوره مبارکه اعراف)
سال
یازدهم / شماره پیاپی
21 /
صفحه
135-152
چکیده :
نگاه معناشناختی به متن و تحلیل معنایی واژگان آن، یکی از راه های دستیابی به دقایق معنا و پی بردن به مقصود اصلی گوینده است. این نوع نگاه، به طور خاص در یک متن دینی مانند قرآن که از سطوح معنایی متعددی برخوردار است به دلیل اهمّیّت پیام و نقش آن در تأمین سعادت جاودان بشر اهمّیّتی مضاعف مییابد.
یکی از مهمترین ویژگیهای زبان عربی تغییر و تحول ساختاری واژگان در این زبان است که شامل مواردی از قبیل ادغام، ابدال، اشتقاق، و غیره میگردد. محقّقان و مفسّران علوم قرآنی در پژوهشهای خود تنها به تبیین و توضیح چگونگی ساختار واژگان بسنده کرده و اشارهای به ارتباط ساختاری واژهی مزبور با بافتی که در آن قرار گرفته، ننمودهاند.
در نوشتار حاضر این موضوع با رویکرد معناشناختی مورد دقّت و تأمّل قرار گرفته است؛ بدینسان، پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل تحولات ساختاری در سوره اعراف، ضمن تبیین کاربرد تحلیل های معناشناختی در شناسایی تغییرات ساختاری واژگان قرآنی روشن میسازد که این تغییرات ساختاری هرگز اتفاقی و تصادفی رخ نداده است، بلکه ارتباط و تناسب عمیق و دقیقی بین سیاق معنایی و تغییرات ساختاری واژگان نهفته است و این پیوند و تناسب معنایی سبب میشود تا واژگان دستخوش تغییراتِ متنوع صرفی قرار گیرند و با تعبیرهای متنوعی استعمال شوند. این نوشتار با روش تحلیلی – توصیفی و با رویکرد معناشناختی به بررسی و تحلیل این اصل در سوره اعراف میپردازد.
کلیدواژههای مقاله :قرآن کریم؛ سوره اعراف؛ تحلیل معناشناختی؛ ساختار واژگان قرآنی