زمينه‏هاى تاريخى كتاب كافى با تكيه بر جنبه‏هاى كلامى - صفحه 26

يكى از اين فرضيه ها مى تواند اين باشد كه نواب اربعه در جامعه شيعى آن دوره بيش از آن كه شخصيتى علمى به شمار آيند، شخصيتى اجرايى براى ارتباط با امام زمان در صورت لزوم شناخته مى شدند و لذا شيعيان عمدتا براى حل مشكلات دشوار و غير طبيعى به ايشان مراجعه نموده و به ندرت جهت سؤال شرعى يا استماع حديث به آنان رجوع مى كردند و گويا شيعيان از دوره پايانى غيبت صغرا به اين مسئله عادت نموده بودند كه نيازهاى دينى و مذهبى خود را بايد از طريق مراجعه به عالمان و فقيهان و راويان حديث حل نمايند و لذا در متون روايى معاصر با كلينى نيز روايات چندانى از نواب نقل نشده است، ۱ بنابراين، سؤال ياد شده اساسا بى مورد است.
نكته مهم ديگرى نيز آن كه كلينى عمده روايات خود را همان گونه كه خواهيم گفت از طريق تداول كتبى و نه شفاهى صرف نقل نموده است و لذا افرادى كه از آنها نقل حديث مى كند همگى از اصحاب تأليفات در بين شيعه بودند، اين در حالى است كه نواب اربعه تأليفات حديثى نداشته اند. ۲

كتاب كافى

اين كتاب شانزده هزار و صد و اندى روايت دارد. ۳ كه در سه بخش عمده «اصول»، «فروع» و «روضه» تنظيم شده است. بخش نخست، شامل روايات اعتقادى و احيانا اخلاقى بوده، بخش دوم، روايات فقهى و بخش سوم حاوى خطبه ها، نامه ها و اندرزهاى امامان است. اصول كافى شامل 3785 روايت مى شود كه تقريبا يك چهارم

1.براى نمونه در من لا يحضره الفقيه صدوق تنها چهار روايت، آن هم از كتاب ابوالعباس حميرى از طريق محمد بن عثمان عمرى از امام حسن عسكرى عليه السلام نقل شده است و البته كلينى نيز يك روايت از همين منبع نقل نموده كه در واقع گفت وگوى بين حميرى و عمرى است، نه روايتى منقول از امام عسكرى از طريق عمرى، ر.ك: كلينى، ج ۱، ص ۳۳۰.

2.تنها اثر يادشده در منابع رجالى، رساله اى از ابوالعباس حميرى است كه پرسش و پاسخ هايى دارد كه وى از طريق محمد بن عثمان عمرى از امام عسكرى عليه السلام سؤال نموده و پاسخ آن را گرفته است و البته نگارش آن نيز از شخص حميرى بوده و عمرى تنها نقش واسطه را ايفا نموده است. ر.ك: نجاشى، همان، ص ۲۲۰.

3.درباره تعداد روايات كافى اختلاف نظر است، اما غالبا آن را بين ۱۶۱۲۱ ـ ۱۶۱۹۹ دانسته اند. ر.ك: صدر، نهاية الدرايه، ص ۵۴۰ و معارف، پژوهشى در تاريخ حديث شيعه، ص ۴۶۳.

صفحه از 46