روش فهم حديث در شرح اُصول الكافى ملّاصالح مازندرانى - صفحه 122

جايگاهى والا برخوردار است. علما در پاسداشت از اين ميراث تلاش وافر داشته اند و در باب استوارسازى اسناد حديث، بويژه در حوزه روايات فقهى، گام هاى بلند و استوارى برداشته اند و كتاب هاى متعددى در قواعد و ضوابط بررسى سند و چگونگى اعتبار آن نگاشته اند؛ اما اين تلاش ها در باب متن حديث و بيان قواعد و ضوابط فهم آن بسيار كمتر بوده است. البته شمارى از بزرگان حديث، به نگارش شرح بر مجموعه هاى حديثى اقدام نموده اند كه مى توان در سايه بررسى اين شروح نكاتى را ـ كه در فهم حديث مورد توجه قرار داده اند ـ استخراج نمود تا با تكيه بر آن، گام هاى بعدى را براى پيمودن ادامه مسير استوارتر و سريع تر برداشت. از جمله اين شروح، شرح الكافى ملّا صالح مازندرانى ۱ است كه در زمره معتبرترين شروح الكافى است و بر دو بخش اصول و روضه نگاشته شده است. اين كتاب به همراه حواشى مرحوم ميرزا ابوالحسن شعرانى در دوازده جلد منتشر شده است. در اين نوشتار، درصدد برآمديم تا روش ملّا صالح در شرح احاديث را به اجمال نشان دهيم؛ چرا كه روش شناسى تدوين و تبيين آن بزرگوار، از يك سو، ما را با ژرفاى بخشى از ميراث حديث آشنا مى كند و از سوى ديگر، بى گمان در چگونگى تعامل با حديث و فهم آن ما را يارى خواهد كرد.
1. بررسى سند حديث، پيكره اى واحد، متشكل از سند و متن است و اين دو، جايگاهى متغير در اعتبار بخشى به حديث در حوزه هاى روايى گوناگون دارند. شرح ملّا صالح ـ كه

1.محمد صالح بن احمد بن شمس الدين سروى مازندرانى اصفهانى از علماى بنام سده يازدهم است كه او را «حسام الدين» لقب داده اند و به ملّا صالح مازندرانى شهره است. ملّا صالح در مازندران به دنيا آمد و رشد و نمو يافت و در پى ناتوانى پدر از تأمين مخارجش راهى اصفهان گرديد و در آنجا ساكن شد و در اثر كوشش علمى فراوان به مجلس درس علّامه محمد تقى مجلسى راه يافت و از ممتازين محفل درس او شد و پس از چندى به دامادى استاد در آمد. همسر او، آمنه بيگم، از زنان دانشمند روزگار خود است. ايشان صاحب شش فرزند دختر و پسر شدند كه همگى از چهره هاى شاخص علمى و هنرى، در روزگار خود بودند و از نسل ايشان ده ها فقيه، محدث، فيلسوف، مفسر و عالم رجال پديد آمد كه برخى از ايشان در شمار برجسته ترين دانشمندان شيعه و از بزرگ ترين مراجع و فقيهان بوده اند. (براى مطالعه بيشتر، ر.ك: وحيد بهبهانى، تهران: انتشارات امير كبير، دوم، ۱۳۶۲ش).

صفحه از 146