روش فهم حديث در شرح اُصول الكافى ملّاصالح مازندرانى - صفحه 128

نوع چينش واژگان و ارتباطى كه نسبت به يكديگر پيدا مى كنند، نقش مهمى در رساندن مقصود ايفا مى سازد. از اين رو، شارح به احتمالاًت نحوى گوناگون توجه شايسته و بايسته اى دارد و وجوه مختلف اعرابى را بيان مى كند؛ چنان كه در عبارت «يهدون بالحق» براى «بالحق» دو وجه اعراب قايل مى شود و سپس هر يك را بر حديث منطبق مى كند و بر اساس آن، معنا را توضيح مى دهد. ۱ يا درباره واژه «كان» در «كان ولا كان لكونه الكيف»، هم صورت تام، و هم ناقص را جايز مى داند و معنا را بر اساس هر يك از آن دو، شرح مى دهد. ۲ گاهى اوقات نيز، پس از بيان احتمالاًت نحوى مختلف، به قضاوت بين آنها مى نشيند؛ چنان كه درباره «فى» در «المطاع فى سلطانه» دو وجه ظرفيت و سببيت را بيان مى كند و وجه دوم را با توجه به عبارات سابق و لاحق اولى مى داند و مى گويد استعمال آن، در اين وجه رايج تر است. ۳ هم چنين با تكيه بر احتمالاًت نحوى مختلف اراده معانى متفاوت را براى حديث جايز مى داند. ۴
در اين شرح، به منظور تبيين كلام ائمه عليهم السلام به نكات بلاغى به كار رفته در كلام ايشان توجه شده است و تفهيم دقيق معنا در پرتو اين توجه صورت گرفته است و ادوات استفهام و معانى مراد از آن ۵ اخبارى يا انشايى بودن جملات؛ ۶ هم چنين، موارد حصر و اختصاص بررسى شده است. ۷ شارح براى تبيين فنون بيانى در عبارت حديثى اهميت ويژه اى قايل است و انواع تشبيه و اركان آن ۸ را در حديث بيان مى كند و انواع استعاره هاى به كار رفته در احاديث را از تعبيه، مكنيه، تخييليه، مصرحه، تمثيليه و... مشخص نموده ۹ و چگونگى آن را توضيح مى دهد؛ چنان كه درباره «دعامة الانسان العقل» مى گويد:
تشبيه انسان به بنا استعاره مكنيّه و اثبات ستون براى او استعاره تخييليه و

1.همان، ج ۱ ص ۳۹.

2.همان، ج۲، ص۳۶.

3.همان، ج۲، ص۱۱۴.

4.همان، ج۱، ص۱۹۴.

5.همان، ج۱، ص۳۰۷، ۲۹۵، ۱۸۰ و ج۲، ص۱۸۹، ۳۶۲.

6.همان، ج۲، ص۶۲ و ۱۴۲.

7.همان، ج۱، ص۸۹ و ج۲، ص۲۳۲.

8.همان، ج،۱ ص۱۴۶ و ۱۵۰.

9.همان، ج۱، ص۱۴۶؛ ج۲ ص ۱۰۷، ۱۷۹؛ ج۱، ص۲۹۰؛ ج۲، ص۱۷۵، ج۱، ص۱۵۰؛ ج۱، ص۱۵۲.

صفحه از 146