روش فهم حديث در شرح اُصول الكافى ملّاصالح مازندرانى - صفحه 136

روزيش را به طور كامل از دنيا برگيرد» ۱ و بسيارى موارد ديگر ديد.
همان طور كه پيش از اين گفتيم، روايات، مفسر و مبين يكديگرند و اين امر بر لزوم توجه به مجموعه روايات و داشتن نگرش جامع نسبت به آنها مى افزايد. اما اين كه روايات ديگر در نظر ما چه نحوى از كارآيى را مى توانند داشته باشند، بسته به هر دو طرف قضيه اين مسأله، متغير خواهد بود.
بارزترين استفاده شارح از ديگر احاديث در شرح يك حديث، آوردن آنها در تأييد معناست؛ چنان كه در شرح حديث «اى هشام! همانا خردمندان زياده بر احتياج از دنيا را كنار نهادند تا چه رسد به گناهان» به فرمايش حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله : «انسان در زمره متقين نباشد، مگر آنچه را كه در آن شبهه است، به جهت ترس از وقوع در شبهه، ترك كند» در تأييد معنا استناد شده است؛ ۲ همان طور كه در تأييد معناى «كسى كه از جانب خدا خرد نيابد، دلش بر معرفت ثابتى كه بدان بينا باشد و حقيقتش را دريابد، بسته نگردد»، دو حديث ديگر را آورده است. ۳
گاهى نيز شارح، پس از ذكر معانى و وجوه مختلف براى يك حديث، در حمل آن بر معناى مرجوح، به روايات ديگر استناد مى كند؛ چنان كه درباره عبارت «و خدا اندوخته هنگام تنگدستى است» بيان مى كند كه اين كه مراد از فقر و غنا همان معناى معروف بين مردم باشد، محتمل است؛ اما احتمال ديگر، فقر و غناى اخروى است و به حديثى از حضرت امير عليه السلام كه «بى نيازى و نيازمندى پس از عرضه بر خداوند سبحان است»، توسل مى جويد. ۴
شارح، آن گاه كه احاديث وارد شده در تأييد معناى حديث زياد باشند، به طورى كه معناى حديث حكم ضرورى دين را يافته باشد، از ذكر مؤيد خوددارى مى كند و فقط اشاره مى كند كه احاديث در اين باب زيادند؛ همان طور كه در تأييد فضيلت دعا و ضرورت آن مى گويد:
آيات فراوان و روايات متواتر از طرق خاصه و عامه در ترغيب و تشويق بدان

1.همان، ج۱، ص۱۶۹.

2.همان، ج۱، ص۱۶۷.

3.همان، ج۱، ص۱۷۶.

4.همان، ج۱، ص۱۶۱.

صفحه از 146