روش فهم حديث در شرح اُصول الكافى ملّاصالح مازندرانى - صفحه 140

6 ـ 2.بهره گيرى از عقل

عقل، رسول باطن و مهم ترين حجت خداوند دانسته شده كه به وسيله آن، خداوند شناخته و راستى و درستى پيامبران، آشكار مى گردد. بديهى است كه سخنان نبى ـ كه نبوت او به راهنمايى همين حجت باطنى شناخته مى شود ـ نمى تواند مخالف با اصل حجت، يعنى عقل باشد. از اين رو، آموزه هاى دينى به ملاك و معيار بودن مبانى و احكام و دريافت هاى عقل به عنوان امرى فرا دينى اقرار دارد كه درست و نادرست، بدان سنجيده شود.
احاديث فراوانى درباره جايگاه والا و محورى عقل در اعمال دينى و غير دينى وجود دارد. از اين رو، بسيار ديده مى شود كه شارح بعد از ذكر مطلبى، به حكم عقل، بر درستى آن تأكيد مى كند و معمولاً آن را با حكم نقل و البته مقدم بر آن، همراه مى سازد؛ چنان كه مفاهيم مذموم بودن اسراف و تقتير ۱ و نيز لزوم همنشينى با فرد شايسته ۲ در حديث را به حكم عقل و نقل تأييد مى كند. و در تبيين «نهى از قيل و قال» در حديث، وجوهى را آورده است و اراده همه آنها را به حكم عقل و نقل جايز مى داند. ۳ يا در عبارت «الاشياء شيئان: جسم و فعل الجسم» حصر را به دليل آن كه مؤيد عقلى و نقلى بر آن وجود ندارد، جايز نمى داند. ۴ او در شرح «كان حيّا بلا حياة حادثة» سبقت عدم را بر خداوند نفى مى كند و در تبيين اين معنا، به لوازم آن مى پردازد و مى گويد كه همه آنها به حكم عقل و نقل باطل است. ۵ و در تبيين معناى حديثى به اين مضمون كه خداوند روزى را ضمانت كرده است، مى گويد:
عقل نيز بر ضرورت آن حكم مى كند؛ چرا كه وجود انسان و حيات او، بدون رزق و روزى، محال است. پس چون خداوند سبحان حيات او را براى مدت معينى تقدير كرد، ناگزير واجب است تا رزق او را در آن مدت برساند؛ حال چه در طلب آن بر آيد، چه بر نيايد ... . ۶

1.همان، ج۲، ص۳۰.

2.همان، ج۲، ص۱۰۱.

3.همان، ج۲، ص۲۸۱.

4.همان، ج۳، ص۲۳۲.

5.همان، ج۳، ص۱۱۸.

6.همان، ج۲، ص۱۱.

صفحه از 146