عقل از ديدگاه ملا صالح مازندرانى - صفحه 151

ارتكاب ما لا ينبغى مثل العقال. ۱
عقل، جوهر مجرّدى است كه معانى كلّى و نيز حقايق معنوى را در مى يابد. واژه عقل را از «عَقَلَ البعير» گرفته اند؛ يعنى شتر را با عقال بست. و عقل را از آن رو عقل ناميده اند كه همچون عقال، انسان را از دست زدن به آنچه روا نيست، باز مى دارد.
آنچه در اين سخن شارح، شايسته درنگ است، يكى پافشارى وى بر تعريف عقل چونان «جوهرى مجرّد» است كه در عبارت هاى پيشين نيز به چشم مى خورد. ديگر آن كه وى عقل را دريابنده معانى كلّى مى داند و اين سخن، چنان كه مى دانيم، از ديدگاه هاى شناخته شده فيلسوفان است. آنان عقل را قوّه مُدرِك كليّات به شمار مى آورند.
سوم آن كه وى شناخت حقايق معنوى را نيز از ويژگى هاى عقل شمرده است. با سنجش ميان اين چند سخن كه از شارح آورديم، مى توانيم بگوييم: اين كه عقل مى تواند به عالم قدس راه يابد و تقوا را براى انسان به ارمغان آورد، ريشه در همين توانايى او در شناخت معنوى دارد.
نيز وى در شرح حديث سيزدهم از كتاب عقل، به تعريف عقل از زاويه اى ديگر اشاره مى كند و مى نويسد:
العقل جوهر مجرّد له مراتب متفاوتة فى النقص و الكمال باعتبار التفاوت فى العلم و العمل و الكشف حتّى يبلغ غاية الكمال الّتى تختصّ بعقول الأنبياء و الأوصياء عليهم السلام . ۲
بر پايه اين سخن، عقل گرچه حقيقتى واحد است؛ ولى رتبه هاى گوناگون دارد كه برخى والاتر و كامل ترند و برخى پايين تر و ناقص تر. اين نقص و كمال، از تفاوت درجات علم و عمل در انسان ها پديد مى آيد. هر چه انسان عالم تر باشد و به علم خويش بيشتر عمل كند، عقل او كمال بيشترى مى يابد و بر عكس، هر چه بهره او از

1.همان، ج ۱، ص ۱۴۳.

2.همان، ص ۱۹۸.

صفحه از 176