عقل از ديدگاه ملا صالح مازندرانى - صفحه 158

2. حالتى كه بديهيّات ۱ را بدان مشاهده مى كند. 3. حالتى كه مى تواند نظريات ۲ را نيز در آينه بديهيات بنگرد. 4. حالتى كه مى توان نظريات را پس از كنار رفتن آن آينه (بديهيات)، باز هم مشاهده كند و آنها را نگاه دارى كند؛ بى آن كه به دريافتى دوباره نيازمند باشد. اين حالت را «علم اليقين» مى نامند كه در اين حالت، نفس مى تواند صورت هاى علمى و مطالب يقينى را در خويشتن خويش مشاهده كند. 5. حالت عين اليقين؛ يعنى حالتى كه مى تواند آن صورت هاى علمى و مطالب يقينى را در ذات مفيض ۳ مشاهده كند. 6. حالت حقّ اليقين، كه در اين حالت، عقل با مفيضْ پيوندى معنوى پيدا مى كند و ملاقاتى روحانى ميان آن دو، چهره مى بندد. اين حالت، والاترين حالاتِ بشرى است.
گفتنى است كه هر يك از مراتب ياد شده در سخن شارح، از نگاه حكيمان، نامى ويژه دارد. آنان مرتبه نخست را عقل هيولايى، مرتبه دوم را عقل بالملكه، مرتبه سوم را عقل بالفعل، و مرتبه چهارم را عقل مستفاد مى خوانند. ۴

1.«بديهى» در اصطلاح منطق صورى، به مفهومى گويند كه حصول آن، متوقّف بر كسب و نظر نباشد و در اين معنا، مرادف «ضرورى» و در برابرِ «نظرى» است. «بديهيات»، نخستين مرحله حركت فكر به سوى مبادى و مرادات به شمار مى آيد (با استفاده از مدخل «بديهيات» به قلم جعفر سجّادى در دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج ۱۱، ص ۶۰۴).

2.«نظريات»، آن دسته از دانش هاى انسان است كه از راه بديهيات كشف مى شوند. به ديگر سخن، براى پى بردن بدان ها، تنها تصوّر آنها كافى نيست؛ بلكه استدلال نيز بايد همراه آن باشد (الأسفار الأربعة، ج ۴، ص ۴۲۰).

3.«مفيض» در سخن حكيمان، دهمين عقل از عقول دهگانه است كه آن را «عقل فعّال» نيز مى نامند. اين مفيض، صورت ها و اعراض را به هر يك از عناصر بسيط و مركّبِ موجود در جهان پيرامون ما، به اندازه استعدادش افاضه مى كند. از نگاه حكيمان، وجود مفيض، ضرورى است و دانش هاى انسان، تنها از راه مفيض به انسان اعطا مى شود. استدلال آنها اين گونه است كه تصوّرات علمى اى كه به انسان داده مى شود، مجرّد از مادّه اند. اين تصوّرات، يك اعطا كننده نياز دارند كه يا خودِ نفس انسانى است يا امرى خارج از نفس ... حكيمان پس از چند مقدّمه و نتيجه، بدين جا مى رسند كه مفيض اين تصوّرات، جوهرى مجرّد و عقلى است (براى آگاهى بيشتر، ر.ك : نهاية الحكمة، ص ۳۰۷).

4.براى آگاهى بيشتر درباره هر يك، ر.ك : نهاية الحكمة، ص ۳۰۷ ـ ۳۰۸؛ الأسفار الأربعة، ج ۳، ص ۱۵۲ و ۲۶۴؛ و ج ۴ ص ۴۱۹.

صفحه از 176