عقل از ديدگاه ملا صالح مازندرانى - صفحه 162

عقل در اين جا، آن مرتبه از عقل است كه ملكه ادراك معارف الهى را داراست و اين مرتبه را عقل بالفعل مى نامند. ۱
و بدين ترتيب، به حديث پژوهان يادآورى كرده است كه در تفسير و شرح هر حديث، بايد به اين نكته در نگرند كه عقل در چه رتبه اى به كار رفته است. ۲

5. كاربرد واژگانى ديگر به معناى عقل

در ميان شرح مرحوم ملا صالح مازندرانى بر كتاب عقل و جهل، گاه به نمونه هايى نيز بر مى خوريم كه واژه اى ديگر، در مفهوم عقل و به معناى آن به كار رفته است. براى نمونه، وى در گستره قرآن كريم بر آن است كه واژه «قلب» در آيه «إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ» ، ۳ به معناى عقل است. ۴ وى كاربرد واژه قلب را براى مفهوم «عقل»، هم در لغت و هم در عرف، رايج مى داند.
در شرح اندرزهاى امام كاظم عليه السلام به شاگرد برجسته خويش هشام بن حكم، آن گاه كه امام عليه السلام حكمت را در آيه ارجمند «وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَـنَ الْحِكْمَةَ» ، ۵ به «الفهم و العقل» تفسير مى فرمايد، شارح چنين مى نگارد:
اطلاق حكمت بر فهم و عقل، به دو گونه مى تواند انجام پذيرد: اگر مراد از حكمت، چيزى باشد كه از جهل منع مى كند يا انسان را از زشتى ها دور و به كرامت نزديك مى سازد، در اين صورت، اطلاق حكمت بر فهم و عقلْ درست است؛ زيرا عقل و فهم نيز همان كار را انجام مى دهند، و اگر مراد از حكمت، مطلق علم يا علم به دين يا شناخت حقايق اشيا و تخلّق به اخلاق نيك در نيرو و توان بشر باشد...، باز هم اطلاق آن بر عقلْ درست است؛ چرا كه عقل در اين جا، عقل بالفعل است و در اين صورت، اطلاق حكمت بر

1.شرح اُصول الكافى، ج ۱، ص ۳۲۲.

2.براى نمونه ديگر، ر.ك : همان، ج ۱، ص ۳۲۵ كه شارح، مراد از عقل را در حديث «لا يُعبأ بأهل الدين ممّن لا عقل له»، عقل بالفعل يا عقل مستفاد مى داند.

3.سوره ق، آيه ۳۷.

4.شرح اُصول الكافى، ج ۱، ص ۱۴۲.

5.سوره لقمان، آيه ۱۲.

صفحه از 176