عقل از ديدگاه ملا صالح مازندرانى - صفحه 165

اين حجيّت چگونه است؟ و كدام گونه از عقل را حجّت شمرده اند؟ در همان روايات پيش گفته، انبيا را نيز حجّت هاى خداوند دانسته اند. مى دانيم كه انبيا حجّيت خود را بى واسطه، از خدا مى گيرند و خلق را در حجيّت بخشى به آنها، هيچ دخالتى نيست. آيا عقل نيز اين گونه است؟ باز دانستيم كه عقلْ مراتب گوناگونى دارد كه در نزديكى به خداوند يا دورى از او، با يكديگر متفاوت اند. آيا مراتب پايين عقل نيز حجّت خواهند بود؟
شارح در بيانى گزيده، بدين پرسش ها اين گونه پاسخ مى دهد: «حجّيت پيامبر، تنها با خداوند ارتباط دارد و از صُنع الهى است، پس بندگان هيچ دخالتى در آن ندارند؛ همان گونه كه اين نكته از اضافه شدنِ لفظ حجّت به خداوند (حجّة اللّه ) [در اين دسته از روايت ها] به دست مى آيد. ولى حجيّت عقل، تنها با عملكرد خداوند ارتباط ندارد و بندگان نيز در آن دخالت دارند؛ زيرا خداوند، عقل را به گونه اى آفريده است كه شايسته [به دست آوردن] همه كمالات بشرى باشد. [امّا ]چنان مى نمايد كه عقل را «حجّت» نخوانند، جز آن گاه كه فى الجمله به كمالى دست يابد؛ زيرا عقل تا در مرحله قوّه محض است، حجّت نيست. اتّصاف عقل به اين كمالات نيز، با تلاش بندگان و طلب و درستْ تدبيرى آنها به دست مى آيد. پس بندگان نيز در حجّيت بخشى به عقل، دخالت دارند و مؤثّرند» ۱ . ۲
بر پايه آنچه خوانديم، عقل در همه مراتب خود، حجّت نيست؛ بلكه دست كم، از مراتب سوم و چهارم به بعد، حجّت خواهد بود؛ زيرا از مرحله سوم و چهارم است كه عقل، اندك اندك كمالات خود را شكوفا مى سازد و از استعدادهاى خود بهره مى گيرد و آنها را از قوّه به فعل تبديل مى كند. از همين زمان است كه مى توان گفت: عقل «فى الجمله» در مسير كمال قدم نهاده و شايستگى حجّت بودن را پيدا كرده است و اين ثمره، به باور شارح، جز با تلاش بندگان به دست نمى آيد.

1.شرح اُصول الكافى، ج ۱، ص ۳۰۴.

2.شارح، اين نكته را به هنگام برشمردن احتمال هاى گونه گون در معناى حديث «حجة اللّه على العباد النبى والحجّة فيما بين العباد و بين اللّه العقل» و چونان يك احتمال، آورده است.

صفحه از 176