عقل از ديدگاه ملا صالح مازندرانى - صفحه 168

پوشيده است». ۱
اين كاربرد جهل، با آنچه در دانش منطق درباره مفهوم «جهل» مى آورند، يكسر ديگرگون است. در آن جا، ملاك نام گذارى جهل، ناآگاهى نسبت به يك پديده يا قضيّه است؛ امّا در اين جا، مناط نام گذارى، عمل كردن يا نكردن به مقتضاى حكم عقل است. عقل، به نيكى ها فرمان مى دهد و چنان كه خوانديم، اين پيام در درون هر انسانى پژواك مى يابد. حال اگر انسان بر خلاف دستور عقل عمل كند و راهى را جز آن بپويد، به گرداب جهل در غلتيده است؛ يعنى از عقل خويش فرمان نبرده است؛ گرچه شايد دانا باشد و دانشمند. از نگاه معصومان عليهم السلام انسان به هر اندازه كه به لوازم و بايستگى هاى عقل خود عمل نكند، جاهل است و اين، معنايى است كه امامان عليهم السلام در احاديث فراوانى در بحث عقل، بر آن پاى فشرده اند. ۲
از آنچه گفتيم، مى توانيم نتيجه بگيريم كه:
1. از نگاه اهل بيت عليهم السلام ، هر دانايى، لزوما و پيش از آن كه دانا باشد، عاقل است. به ديگر سخن، از نگاه احاديث، شكوفا ساختن عقلْ شرط رسيدن به درجه علم است و البتّه اين شكوفايى، جز از راه عمل به دانسته ها به دست نمى آيد. از اين روست كه در احاديث امامان عليهم السلام آمده است:
عالم[ راستين]، آن است كه كردارش گواه درستى گفتارش باشد. ۳
2. نسبت ميان كسى كه ديگران بر پايه انديشه رايج ميان مردمان، او را «عالم»

1.شرح ُاصول الكافى، ج ۱، ص ۱۵۰.

2.چنان مى نمايد كه كاربرد قرآني مادّه «جهل» نيز ـ دست كم در برخى نمونه ها ـ به زبان و استعمال امامان عليهم السلام بسيار نزديك است. براى اثبات اين سخن، مى توانيد به المعجم المفهرس رجوع كنيد و به كاربرد مشتقّات جهل درنگريد. خواهيد ديد كه در موارد بسيار، آيات قرآن با معنايى كه معصومان عليهم السلام از جهل بيان داشته اند، بسيار همسازتر و هماهنگ تر است تا معناى «نادانى» (براى نمونه، ر.ك: ميزان الحكمة، ترجمه حميدرضا شيخى، ويرايش سوم، ۱۳۷۷ ش، چاپ اوّل: ج ۲، ص ۸۷۲ «أخلاق الجاهل» و ص ۸۷۶ «تفسير الجهل»؛ نيز ج ۸، ص ۳۹۱۰ «من علامات العقل» و ص ۳۹۱۲ «ما يُضعِّفُ العقل»).

3.امام على عليه السلام : «العالِم من شهدت بصحّة أقواله أفعاله» (عيون الحكم و المواعظ، ص ۵۰).

صفحه از 176