مفهوم عقل از ديدگاه دو شارح اصول كافى - صفحه 180

است كه به طور كلى كاربرد واژه «عقل» را، دو گونه مى توان دانست:
الف . اشتراك لفظى؛ ب . تشكيكى. ۱
اشتراك لفظى شش مورد دارد:
1. در معناى نخست، عقل غريزه اى است كه انسان به وسيله آن از حيوانات امتياز مى يابد و آماده پذيرش دانش هاى نظرى و انديشيدن در صنعت هاى فكرى مى شود، و در آن، كودن و هوشمند يكسان اند.
حكما اين معناى عقل را در كتاب برهان مورد استفاده قرار مى دهند و مقصودشان از آن، نيرويى است كه نفس به وسيله آن بدون قياس و فكر و به صورت فطرى به مقدمات بديهى دست مى يابد و به علوم آغازين مى رسد.
2. معناى دوم، اصطلاح متكلمان است كه مى گويند: عقل اين را اثبات و آن را نفى مى كند، و مقصود ايشان معانى ضرورى نزد همگان يا بيشتر مردم مى باشد؛ مانند اين كه عدد دو، دو برابر عدد يك است.
3. مورد سوم، عقلى است كه در كتب اخلاق به كار مى رود و مقصود از آن، بخشى از نفس است كه به سبب مواظبت بر اعتقاد به تدريج و در طول تجربه حاصل مى شود و به وسيله آن به قضايايى دست مى يابيم كه به كمك آنها، اعمالى كه بايد انجام يا ترك شود، استنباط مى گردد.
4. معناى چهارم چيزى است كه به واسطه وجود آن در كسى، مردم مى گويند كه او عاقل است، و بازگشت آن به خوب فهميدن و سرعت ادراك در استنباط چيزى است كه سزاوار گزينش يا اجتناب است؛ گرچه در زمينه غرض هاى دنيايى و هواى نفس باشد.

1.ملّا صدرا در تبيين معانى عقل دو واژه «اشتراك و تشكيك» را به كار برده است. معناى اين دو واژه، چندان دور از ذهن نيست؛ امّا توضيحى مختصر درباره آنها، خالى از فايده نخواهد بود. مقصود از «اشتراك»، اشتراك لفظى است؛ يعنى اين كلمه در معانى متعدد متباين به كار مى رود؛ مانند كلمه «عين» در عربى و واژه «شير» در فارسى كه براى معانى متعدد متباين به كار مى روند. و مقصود از «تشكيك» اين است كه برخى از معانى واژه عقل، مرتبه هايى دارد كه بر هر مرتبه صادق است؛ مثل واژه «نور» كه بر همه نورهاى ضعيف و قوى ـ با توجه به كثرت مراتب ـ صدق مى كند. براى آگاهى بيشتر ر.ك: شرح اُصول كافى، ج ۱، ص ۲۲۹.

صفحه از 200