مفهوم عقل از ديدگاه دو شارح اصول كافى - صفحه 184

معتقدند و آن را به گمان خود اثبات كرده اند و آن جوهر مجرد قديمى است كه هيچ تعلّقى در ذات و فعلش به مادّه ندارد. ۱
البته به خاطر داشته باشيد كه در برابر ملّا صدرا ـ كه معناى ششم را توضيحى نسبتا طولانى داده است و آن را با قداستى خاص بيان نموده است ۲ علّامه مجلسى درباره اين معنا يادآور مى شود كه «قائل شدن به آن ـ به آن گونه اى كه فلاسفه گفته اند ـ مستلزم انكار بسيارى از ضروريات دين از قبيل حدوث عالم و جز آن است كه اينجا گنجايش ذكر آن را ندارد». ۳ سپس مى افزايد:
برخى از فلاسفه كه خود را به اسلام بسته اند، عقولى حادث را ملتزم شده اند؛ و آن نيز ـ آن گونه كه آنها اثبات كرده اند ـ مستلزم انكار بسيارى از اصول ثابت اسلام خواهد بود، گو اين كه وجود مجردى جز خداوند متعالى از روايات استفاده نمى شود. ۴
وى در پايان معناى ششم تأكيد مى كند كه:
و ليس لهم على هذه الامور دليل إلاّ مَمَوَّهات شُبَهات أو خيالات غريبة، زيّنوها بلطائف عبارات؛ ۵
و بر اين چيزها دليلى ندارند، جز باطل هاى برساخته حق مانند، يا اوهامى دور كه آنها را با عباراتى فريبنده آراسته اند.
در پايان بايد گفت: ملّا صدرا و علّامه درباره مفهوم معناى ششم كاملاً اتفاق نظر دارند؛ اما يكى مصداق هم براى آن قائل است و ديگرى قائل نيست. به عبارت ديگر، اختلاف نظر بر سر وجود و عدم مصداق، محور اين بحث را تشكيل مى دهد.
5 . معناى اول ملّا صدرا و معناى پنجم علّامه، هر دو، سبب تمايز انسان از ساير چارپايان مى گردند؛ گرچه اين دو معناى اختلاف هايى نيز دارند كه در جاى خود خواهد آمد.

1.همان.

2.شرح اُصول الكافى، ج ۱، ص ۲۲۷.

3.مرآة العقول، ج ۱، ص ۲۷.

صفحه از 200