مفهوم عقل از ديدگاه دو شارح اصول كافى - صفحه 197

فالرُسُل و الأنبيأ و الائمّة عليهم السلام و أمّا الباطنة فالعقول؛
اى هشام! خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان. حجت آشكار، رسولان و پيغمبران و امامان اند و حجت پنهان، عقل مردم است. ۱
ايشان در ذيل حديث مى فرمايد:
شايد مراد از عقول در اينجا عقلى باشد كه مناط تكليف است و با آن بين حق و باطل و نيكو و زشت، تميز داده مى شود. ۲
ج . از عبارت علّامه در ذيل حديث نوزدهم استفاده مى شود كه ايشان عقل در اين حديث را به معناى اول مى داند.
عن اسحاق بن عمّار، عن أبى عبداللّه عليه السلام قال: قلت له: جعلت فداك انّ لى جارا كثير الصلاة كثير الصدقة، كثير الحجّ لابأس به؛ قال: فقال: يا اسحاق كيف عقله؟ قال: قلت له: جعلت فداك ليس له عقل؛ قال: فقال: لا يرتفع بذلك منه؛ ۳
اسحاق بن عمار گويد: به حضرت صادق عرض كردم: قربانت گردم، من همسايه اى دارم كه نماز خواندن و صدقه دادن و حج رفتنش بسيار است و عيب ظاهرى ندارد. فرمود: عقلش چطور است؟ گفتم: عقل درستى ندارد. فرمود: پس با آن اعمال درجه اش بالا نمى رود.
ايشان مى فرمايد: مقصود حضرت از اين كه فرمود: «عقلش چگونه است» يعنى نيروى تشخيص حق و باطل در او به طورى كه سبب انقياد در برابر حق و اقرار به آن گردد چگونه است. ۴

معناى دوم

به نظر علّامه، معناى دوم، «ملكه و حالتى در نفس است كه او را به گزينش خيرات و منافع و دورى از شرور و ضررها وا مى دارد و نفس به مدد اين ملكه بر طرد خواهش هاى شهوت و خشم و وسوسه هاى اهريمنى توان مى يابد. چنان كه گذشت از

1.اصول كافى، ج ۱،ص ۱۹، ح ۱۲.

2.مرآة العقول، ج ۱، ص ۵۷.

3.اصول كافى، ج ۱، ص ۲۷، ح ۱۹.

4.مرآة العقول، ج ۱،ص ۷۸،ح ۱۹.

صفحه از 200