جريان اخباريگرى و عقب نشينى محسوس آنان در نيمه نخست قرن يازدهم ۱ توجّه به حديث و تدوين و تفسير آن را در جهان تشيع رونق بخشيد قدرت متكى بر مذهب شيعه صفويان در تقابل فرهنگى با خلافت عثمانى و در جستجوى مشروعيّت سياسى، به يارى جريان حديث نگارى شتافت و پايگاه محدثان را هر چه بيشتر مستحكم كرد.
گرايش هاى افراطى تصوّف و گسترش روش عرفانى خانقاهى در پى درون گرايى اجتماعى از سلطه طولانى مغولان در پيش از حاكميت صفويان و رونق فراوان حكمت و فلسفه ۲ در دوره آغازين استقرار سلسله صفوى نيز زمينه هاى لازم را در گروه قابل توجّه عالمان دينى عصر ياد شده براى رويكردى جدّى به حديث و متون حديث به وجود آورد و دوره اى تازه براى تدوين مجموعه هاى حديثى به وجود آمد. ۳
1.دومين دوره حيات اخباريگرى در تاريخ تشيع با ظهور ميرزا محمد استرآبادى (متوفاى ۱۰۲۸ ق) و شاگردش ملا امين استرآبادى (متوفاى ۱۰۳۱ق) شروع شد. ملا امين استرآبادى با نوشتن كتاب الفوائد المدنية پايه هاى اخبارى گرى را مستحكم كرد و نظر عده زيادى از دانشوران و فقيهان را به سوى اخباريگرى جلب كرد. اين جريان تا ظهور وحيد بهبهانى و چالش هاى شديد فكرى بين وى و مرحوم شيخ يوسف بحرانى مؤلف حدائق الناظرة در كربلا و جذب شاگردان مبرز شيخ يوسف، نظير كاشف الغطاء، سيد بحر العلوم و سيد مهدى شهرستانى به سوى وحيد بهبهانى و از رونق افتادن درس شيخ يوسف ادامه داشت و پس از وى به جريانى فراموش شده تبديل شد.
2.رويكرد به فلسفه، تصوف و عرفان و باطنى گرى انقلابى را بايد سه چهره فرهنگى شكست سياسى مسلمانان در برابر هجوم مغولان و متلاشى شدن انسجام حكومت و يك پارچگى قلمرو مسلمانان شمرد. اين هر سه چهره در واقع، گريز از رويارويى مستقيم با قدرت است كه معمولاً در شكل درون گرايى خود را نشان مى دهد. دولت صفوى كه در واقع، محصول پيوند باطنى گرايى انقلابى حروفيه با تصوّف خانقاهى شيخ صفى الدين است در آغاز حكومت خود، رويكردى مهرآميز به تصوّف داشت و همين رويكرد، موجب سودجويى هاى فراوان صوفيان گشت كه عكس العمل آن بر خوردهاى تند و بى رحمانه شاه عباس اوّل در قزوين گشت و وى را به انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان واداشت. در اصفهان با تقويت متشرعه و اهل حديث در برابر صوفيان و عارفان و ايجاد چالش فرهنگى بين طرفداران حديث و علاقه مندان به عرفان كم كم زمينه تفوق اهل حديث را به وجود آورد.
3.در اين دوره كتب حديثى فراوانى تأليف شد و بر بسيارى از كتب حديثى قدما شرح نگاشته شد. كتاب از چهار كتاب مشهور حديثى متأخر يعنى بحار الأنوار مجلسى (وفات ۱۱۱۱)، وافى فيض كاشانى (وفات ۱۰۹۰) و وسايل الشيعه شيخ حر عاملى (۱۰۳۳ ـ ۱۱۰۴) در همين دوره تأليف گشت. همزمان با كمى تأخير، كتاب حديثى حجيم ديگرى كه چندان شهرت نيافت به نام العوالم والمعارف توسط مرحوم عبداللّه بن نور اللّه بحرينى نوشته شد.
در همين دوره افزون بر شرح مجلسى بر كافى به نام مرآة العقول، شروح ديگرى، از قبيل شرح كافى ملا خليل توسط ملّا خليل بن غازى قزوينى (۱۰۰۱ ـ ۱۰۸۹)، شروح اصول كافى ملا صالح حسام الدّين محمد صالح بن احمد مازندرانى (متوفاى ۱۰۸۱ق) از شاگردان مجلسى اوّل، شرح اصول كافى آخوند ملا محمد بن ابراهيم صدر الدين شيرازى مشهور به ملا صدرا (متوفاى ۱۰۵۰ق)، حاشيه محمد بن سيّد حيدر حسينى طباطبايى نايينى (متوفاى ۱۰۸۰ يا ۱۰۸۲ق) مشهور به ميرزا رفيعا بر كتاب كافى نوشته شد.
نيز در همين دوره چندين شرح به تهذيب الأحكام ومن لايحضره الفقيه نگاشته شد كه مشهورترين آنها روضة المتقين مجلسى اوّل (متوفاى ۱۰۷۰ق) به زبان عربى و لوامع صاحبقرانى به زبان فارسى است. همچنين، ملاذ الأخيار از مجلسى دوّم در شرح تهذيب الأحكام شيخ طوسى نيز از تأليف همين دوره رويكرد به حديث است.