محمد بن يعقوب كلينى - صفحه 160

هستند و متكى به افكار و انديشه هاى خود مى باشند مورد اعتراض او قرار گرفته اند.
چهارم: محدث بزرگوار به علم و معرفت بسيار اهميت مى دهد و مردم را تشويق مى كند كه دنبال علم و معرفت بروند، و از جهل و جهالت خود را نجات دهند او فرق بين انسان و حيوان را تنهاه در علم و معرفت مى داند و مى گويد كسانى كه علم ندارند چهارپايانى مى باشند كه بدون اراده به هر جا مى روند و با هر بادى تكان مى خورند.
پنجم: در مورد اختلاف روايات تصريح مى كند كه بايد حديثى مورد عمل قرار گيرد كه با قرآن مخالف نباشد، و يا حديثى كه با مخالفان موافقت دارد بايد ترك شود، و مورد عمل قرار نگيرد، و يا اين كه از باب تسليم به هر كدام خواست عمل كند.
ششم: او مى گويد: اگر خداوند به من مهلت داد و عمرم طولانى شد كتاب حجت را مبسوط تر از اين خواهم نوشت، و آن را به صورتى مستقل تأليف خواهم كرد و مطالب ديگرى به آن اضافه خواهم نمود، او ظاهرا موفق به اين كار نشده زيرا در تأليفات وى از اين كتاب نامى نيست واللّه تعالى اعلم.
هفتم: او از تشتت و تفرقه و پيدا شدن مذاهب فاسده و آراء و اقوال گوناگون و مكتب هاى مختلف در جامعه خود اظهار ناراحتى مى كند و مى گويد: هواپرستان و بدانديشان دست به دست هم داده و محيط و جامعه را با افكار و انديشه هاى خود در هم ريخته اند، و بايد با ملحدان و صاحبان انديشه هاى فاسد مبارزه كرد.
او از اختلاف شيعه و راويان اخبار و روايات كه بعد از غيبت امام زمان عليه السلام در سال 260 پيش آمد، كاملاً آگاه بوده و فرقه هاى گوناگونى كه پس از غيبت پديد آمدند و موجب گمراهى گروهى از شيعيان گرديدند، هواپرستان و دنياطلبان از يك طرف و سياست خلفاء و عمال آنها از طرف ديگر موجب نابسامانى هايى در جامعه تشيع شده بود.
نوشتن كتابى بزرگ و جامع مانند كافى نيازمند كتابخانه اى بزرگ بود، احتمالاً پيشنهاد تأليف كتاب در رى به كلينى شده باشد، و پيشنهاددهنده هم يكى از رجال شيعه بوده و كلينى را با او انس و محبتى بوده است، او تصميم مى گيرد به بغداد برود و

صفحه از 178