پژوهشى جديد در كتاب كافى - صفحه 301

از انعقاد عنوان باب، دخالت داشته باشند كافى است، لذا در «كتاب الحجة» نام راويانى گمنام بسيار ديده مى شود كه در هيچ سند ديگرى وارد نشده اند و بسيار بعيد مى نمايد كه كسى تمام آنها را ثابت الوثاقة بداند.
از سوى ديگر در مورد احاديث آداب و سنن نيز مى توان گفت كه ذكر آنها در «كتاب كافى» با هدف مؤلف ناسازگار نيست، هرچند سند آنها صحيح نباشد و قاعده «تسامح در ادله سنن» اعتبار آنها را نيز ثابت نكند، زيرا همين مقدار كه با توجه به «قاعده تسامح» مى توان اين احاديث را ملاك عمل قرار داد، براى ذكر آنها در كافى، كفايت مى كند.
بنابراين شهادت كلينى به اعتبار تمامى احاديث كافى ثابت نيست.
مرحله دوم: بررسى اعتبار شهادت كلينى (بحث كبروى)
پيش از آغاز بحث اشاره به اين نكته لازم است كه عبارت مقدمه كافى صريح مى نمايد كه پس از پايان تأليف كتاب نگاشته شده، پس احتمال عدول از تصميم نخستين يا غفلت از هدف تأليف در كار نيست.
مهم ترين اشكال در اعتبار احاديث كافى اين است كه كلمه «صحيح» در كلام كلينى به اصطلاح متأخران بكار نرفته، بلكه به معناى لغوى و به معناى ثابت الانتساب مى باشد كه اين امر مى تواند به جهت قرائن خارجى باشد كه در اعتبار آنها اختلاف نظر وجود دارد، لذا حجّيت شرعى ندارد.
شيخ بهايى امورى را كه سبب ايجاد وثوق و اطمينان به خبر باشد در كتاب مشرق الشمسين برشمرده از جمله:
ـ تكرار روايت در چند اصل
ـ تكرار اسناد روايت در يك اصل
ـ وجود روايت در كتاب اصحاب اجماع
ـ وجود روايت در كتب عرضه شده بر ائمه
ـ وجود روايت در كتب معتبر پيشين خواه مؤلفان آنها امامى صحيح المذهب باشند يا نباشند.

صفحه از 342