9
الکشف الوافي في شرح أصول الکافي

نشسته، نايب الصداره و مولانا عوض و مير سلطان محمّد دامغانى و جمعى را درس گفته، همگى [را] به تلمّذِ خوانش محظوظ مى ساخت.
و بعد از فراغ تدريس، به خدمات ديوانى و تمشيت مهمّاتِ رعايا مى پرداخت و هنگام ظهر ، حاضرى را در ديوانخانه صرف نموده، متوجّه حرمسرا [مى شد] ، و لحظه اى استراحت كرده، بيرون مى آمد و قدرى به كارهاى جزئى خود رسيده و لحظه اى استراحت كرده، بيرون مى آمد و قدرى به كارهاى جزئى خود رسيده، موالى و اصحابِ تلمّذ و تعلّم و ارباب وفاق حاضر شده، تا وقت نماز مغرب به تحقيق سؤالِ ايشان اقدام مى نمود و به سرانگشتِ راى صائب و ضمير ثاقب، عقده از كار ايشان مى گشود.
درين سال [1079] تنگى و قلّت آذوقه در بلدها و بلوكات شايع بود، آصَفِ ستوده صفاتِ كريم الذات، هر شب چند قاب طعام با مقدارى مُعتَدٌّ بِهِ نان، به مسجد جامع مظفّرى مى فرستاد كه فقرا و درويشان صرف نمايند؛ و با خلايق بدينگونه سلوك مى نمود. و از يُمن معدلت او ، باب مرحمتِ الهى مفتوح شده ، آن زمستان على الاتّصال باران مى باريد ۱ .
وقال عنه معاصره محمّد طاهر النصرآبادي (ت 1027) عند ذكر «فرقه سيّم در ذكر وزرا و مستوفيان»:
ميرزا هادى ، ولد امجد ميرزا معين الدين محمّد ، وزير فارس كه صفات او محتاج به تقرير نيست و خلف او از جميع علوم بهره وافى يافته. والدش از وزارت فارس استعفا نموده، وزارت به او مرجوع شد. مدّتى در آن امر در كمال استقلال مشغول بوده، در مراعات قاطبه فضلا و علما و شعرا و فقها به هيچ وجه تقصير ننموده، آنچه لازمه بزرگى بود به عمل مى آورد... اگرچه شعر گفتن دون مرتبه او بود؛ امّا گاهى

1.تذكره صفويّه كرمان، ص ۳۴۷ و ۳۵۰ ـ ۳۵۳.


الکشف الوافي في شرح أصول الکافي
8

ومنهم الميرزا محمّد هادي بن معين الدين محمّد ، وزير فارس ، ابن غياث الدين الشيرازي. كان فاضلاً متفنّنا، آيةً في الذُكاء والأدب والمحاضرة ۱ .
وقال الشيخ حرّ العاملي (م 1104):
كان فاضلاً متقنا آية في الذُكاء والأدب... ذكره السيّد علي خان في السُلافة ، وأثنى عليه كثيرا ۲ .
ووصفه العلّامة المجلسي بـ «بعض السالكين مسلك الفلاسفة» ۳
.
وأثنى عليه معاصره مير محمّد سعيد المشيزي (البردسيري) في تذكره صفويّه كرمان بقوله:
وزير عطارد تدبير و فاضلِ ارسطو نظير ، ميرزا محمّد هادى ، خلفِ ميرزا معين الدين محمّد... ارسطو فطرت ، افلاطون سريرت، جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الاُصول، كاشف غوامض جلى و خفى... اركان وزارت را خود به قواعد و قوانين عدالت مشيّد گردانيد، كام جانِ طالبان علوم را به رشحات عرفان و ريعان چشانيد، موالى و اصحاب كبار را به عوارفِ خويش اميدوارى داده و هوشمندان را نقد شايگانِ مدّعا در كنار نهاده، چمنِ آمالِ ارباب و رعايا به آبيارى قايدِ شريعتِ غرّا نزهت بخشيد و بساط ظلم و زور و عدوان را به نيروى توفيقات صمدانى درهم پيچيد. ضبط و نسق ماليات ديوانى را به نحوى مى نمود كه مزيدى بر آن متصوّر نبود و سخن مفسدان و اشرار را مطلقا نمى شنود. خلائق به ذكر مفاخر و مآثرش رَطْب اللسان بودند و جمهورِ سكنه بلده و بلوكات به يُمن نصفتِ ۴ كاملش بر بستر آرامش مى غنودند.
مجملاً اوقات شريف آن آصَفِ ستوده صفات به اين دستور مصروف بود كه بعد از وظايفِ طاعات و تعقيبات و تلاوتِ قرآنِ مجيد ، وقتِ طلوع آفتاب به مدرسه

1.سُلافة العصر، ص ۴۹۱.

2.أمل الآمل، ج ۲، ص ۳۱۱.

3.مرآة العقول، ج ۲، ص ۲۰۱.

4.«نصفت» : انصاف .

  • نام منبع :
    الکشف الوافي في شرح أصول الکافي
    سایر پدیدآورندگان :
    الفاضلی، علی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    الاولی
تعداد بازدید : 144260
صفحه از 739
پرینت  ارسال به