نشسته، نايب الصداره و مولانا عوض و مير سلطان محمّد دامغانى و جمعى را درس گفته، همگى [را] به تلمّذِ خوانش محظوظ مى ساخت.
و بعد از فراغ تدريس، به خدمات ديوانى و تمشيت مهمّاتِ رعايا مى پرداخت و هنگام ظهر ، حاضرى را در ديوانخانه صرف نموده، متوجّه حرمسرا [مى شد] ، و لحظه اى استراحت كرده، بيرون مى آمد و قدرى به كارهاى جزئى خود رسيده و لحظه اى استراحت كرده، بيرون مى آمد و قدرى به كارهاى جزئى خود رسيده، موالى و اصحابِ تلمّذ و تعلّم و ارباب وفاق حاضر شده، تا وقت نماز مغرب به تحقيق سؤالِ ايشان اقدام مى نمود و به سرانگشتِ راى صائب و ضمير ثاقب، عقده از كار ايشان مى گشود.
درين سال [1079] تنگى و قلّت آذوقه در بلدها و بلوكات شايع بود، آصَفِ ستوده صفاتِ كريم الذات، هر شب چند قاب طعام با مقدارى مُعتَدٌّ بِهِ نان، به مسجد جامع مظفّرى مى فرستاد كه فقرا و درويشان صرف نمايند؛ و با خلايق بدينگونه سلوك مى نمود. و از يُمن معدلت او ، باب مرحمتِ الهى مفتوح شده ، آن زمستان على الاتّصال باران مى باريد ۱ .
وقال عنه معاصره محمّد طاهر النصرآبادي (ت 1027) عند ذكر «فرقه سيّم در ذكر وزرا و مستوفيان»:
ميرزا هادى ، ولد امجد ميرزا معين الدين محمّد ، وزير فارس كه صفات او محتاج به تقرير نيست و خلف او از جميع علوم بهره وافى يافته. والدش از وزارت فارس استعفا نموده، وزارت به او مرجوع شد. مدّتى در آن امر در كمال استقلال مشغول بوده، در مراعات قاطبه فضلا و علما و شعرا و فقها به هيچ وجه تقصير ننموده، آنچه لازمه بزرگى بود به عمل مى آورد... اگرچه شعر گفتن دون مرتبه او بود؛ امّا گاهى