مى خواست با صحنه سازى و متّهم نمودن بت بزرگ به قتل عام بت ها ، عملاً باورهاى غلط را از ذهن مردم بزدايد و انديشه آنان را آزاد سازد .
وقتى مردم از مجلس جشن به شهر باز گشتند ، خبر شدند كه بت خانه ويران شده است ، گويا بت ها با هم دعوا كرده ، يكديگر را كشته اند! وارد بت خانه شدند ، ديدند همه بت ها خُرد شده و تنها بت بزرگ ، تبر بر گردن ، باقى مانده است .
صحنه نشان مى داد كه كار ، كارِ بت بزرگ است ؛ ولى شعور فطرى آنان نمى توانست قبول كند كه چند موجود بى شعور ، با هم دعوا كنند . اين بود كه بدون تأمّل ، در جستجوى شخصى بر آمدند كه مرتكب اين خرابكارى شده است و از آن جا كه ابراهيم ، مرتّب از بت پرستى انتقاد مى كرد و نيز تهديد كرده بود كه تدبيرهاى لازم را براى انهدام بت ها به كار خواهد گرفت ، او را به اتّهام قتل عام خدايان (!) احضار و در ملأ عام شروع به بازجويى از او كردند .
نخستين سؤال آنان اين بود :
«ءَأنتَ فَعَلْتَ هَـذَا بِئالِهَتِنَا يَـإِبْرَ هِيمُ .۱
آيا تو ، چنين كارى را با خدايان ما انجام داده اى؟» .
ابراهيم عليه السلام براى بيدار سازى وجدان خفته آنان ، پاسخ داد :
«بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَـذَا فَسْئلُوهُمْ إن كَانُواْ يَنطِقُونَ .۲
بلكه بت بزرگ ، اين كار را كرده است و اگر بت ها مى توانند صحبت كنند ، ماجرا را از خود آنها بپرسيد!» .
زمينه تعقّل و تفكّر و آزادسازى انديشه به تدريج فراهم مى شد . پاسخ ابراهيم عليه السلام مردم بت پرست را به خود آورد و به فكر فرو برد و به خطايشان در اين