15
مباني شناخت

فَأَمَّا اللَّذانِ لا يَجوزانِ عَلَيهِ فَقَولُ القائِلِ : «واحِدٌ» يَقصُدُ بِهِ بابَ الأَعدادِ ، فَهذا ما لا يَجوزُ ؛ لِأَنَّ ما لا ثانِيَ لَهُ لا يَدخُلُ في بابِ الأَعدادِ ، أَما تَرى أَنَّهُ كَفَرَ مَن قالَ: إِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثةٍ. وقَولُ القائِلِ «هُوَ واحِدٌ مِنَ النّاسِ» يُريدُ بِهِ النَّوعَ مِنَ الجِنسِ ، فَهذا ما لا يَجوزُ ؛ لِأَنَّهُ تَشبيهٌ ، وجَلَّ رَبُّنا وتَعالى عَن ذلِكَ .
وأَمَّا الوَجهانِ اللَّذانِ يَثبُتانِ فيهِ فَقَولُ القائِلِ: «هُوَ واحِدٌ لَيسَ لَهُ فِي الأَشياءِ شِبهٌ» كَذلِكَ رَبُّنا ، وقَولُ القائِلِ: «إِنَّهُ عز و جل أَحَدِيُّ المَعنى» يَعني بِهِ أَنَّهُ لا يَنقَسِمُ في وُجودٍ ولا عَقلٍ ولا وَهمٍ ، كَذلِكَ رَبُّنا عز و جل . 1 اى باديه نشين! سخن در اين كه خداوند ، يكى است ، چهار صورت دارد : دو صورت آن ، براى خدا روا نيست و دو صورت ديگرش براى خداوند ، ثابت است.
آن دو وجهى كه بر خداوند روا نيست ، اين سخنِ گوينده است : واحد (يكى) است و مقصودش يكِ عددى باشد. اين [بر خدا] روا نيست؛ زيرا آن كه ثانى (دوم) ندارد ، در باب اعداد داخل نمى شود. آيا نمى بينى هر كه گفت : او (خداوند) ، سومين شخص [از اشخاص سه گانه] است، كافر گشت؟
و [ وجه دوم ، ] اين سخنِ گوينده است : او يكى از مردم است و مرادش ، نوع از جنس باشد. اين بر خداوند روا نيست؛ زيرا اين سخن ، تشبيه است و پروردگار ما از آن ، برتر و بالاتر است.
و امّا دو وجهى كه براى خداوندْ ثابت است، اين سخنِ گوينده است : او يگانه اى است كه در اشيا مانند ندارد . پروردگار ما اين گونه است . و نيز اين سخنِ گوينده كه : خداوند عز و جل يگانه ذات است ، به اين معنا كه در وجود [ خارجى ] و ذهن و خيال ، تجزيه پذير نيست . خداوندگارِ عزّتمند شكوهمند ما ، اين گونه است .

1.الخصال : ص ۲ ح ۱ ، معانى الأخبار : ص ۵ ح ۲ ، التوحيد : ص ۸۳ ح ۳ .


مباني شناخت
14

سخن امام در اين شرايط ، بسيار بااهمّيت است و بايد به درستى در آن ، درنگ شود. اگر شرايط حساس و سرنوشت ساز آن روزِ امام عليه السلام را در نظر بگيريم ، چنين گمان مى رود كه آن هنگام ، فرصتى مناسب براى پاسخگويى به چنين پرسشى نبوده و امام عليه السلام مى توانست پاسخ را به شخص ديگر يا فرصتى ديگر وا گذارد ؛ ليكن امام عليه السلام چنين نكرد و به جهت نبود فرصت ، از وى عذر نخواست ؛ بلكه فرصت را مناسب ديد تا به مسلمانان درسى بياموزد و به آنان «فلسفه» جهاد را تعليم دهد و اهمّيت مباحث اعتقادى و بحث و گفتگو درباره عقايد را روشن سازد.
امام عليه السلام در آن لحظه هاى حساس ، سرنوشت ساز و بحرانى ، به پاسخگويى باديه نشين پرداخت و فلسفه جهاد را بيان كرد و فرمود : او را رها كنيد تا سؤالش را بپرسد ؛ چرا كه از نبرد با اين گروه ، هدفى جز اين نداريم. جنگيدن ما براى سلطه بر ديگران و زير نفوذ گرفتن آنان نيست ؛ بلكه مقصود ما معرفت (شناخت) ، ادراك و آگاه شدن است. نبرد ما ، تنها براى خراب كردن سدها و برداشتن موانعِ روشن شدن حقيقت است.
فلسفه جهاد ، آزاد ساختن انسان از بند عقايد خرافى و فراهم ساختن فضاى مناسب براى عقايد درست و شكوفايى باورهاى علمى و حقيقى است 1 و بر اين پايه ، پرسش باديه نشين ، نه تنها با مسئله اصلى ، يعنى نبرد ، بى ارتباط نبود ، بلكه عميق ترين و گسترده ترين رابطه را با آن داشت ؛ زيرا به فلسفه نبرد مربوط بود و قوى ترين رابطه ، در پيوند هر چيز با فلسفه خويش است .
از اين رو ، امام على عليه السلام صورت به سمت باديه نشين بر گرداند و پرسش او را با كمال آرامش و دقّت ، چنين پاسخ گفت :
يا أَعرابِىُّ ! إِنَّ القَولَ فى أَنَّ اللّهَ واحِدٌ عَلى أربَعَةِ أَقسامٍ : فَوَجهانِ مِنها لا يَجوزانِ عَلَى اللّهِ عز و جل ، و وَجهانِ يَثبُتانِ فيهِ .

1.پس از اين ، به تفصيل ، به اين موضوع ، مى پردازيم (ر . ك : بخش يكم / فصل ششم : آزادى عقيده) .

  • نام منبع :
    مباني شناخت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    دوم
تعداد بازدید : 518179
صفحه از 484
پرینت  ارسال به