راهنمايى هايى به جابر بن يزيد جعفى مى فرمايد :
اِعلَم أنَّهُ لاعِلمَ كَطَلَبِ السَّلامَةِ ولاسَلامَةَ كَسَلامَةِ القَلبِ.۱بدان كه هيچ دانشى ، مانند به دست آوردن سلامت نيست و هيچ سلامتى ، چون سلامت دل نيست.
آرى ، هيچ دانشى مانند دانشى كه از آن توقع سلامت قلب و روح انسان مى رود ، نيست ؛ چرا كه معيار ارزش هر دانش ، در خدمتى نهفته است كه به انسان و جامعه ارائه مى كند و چون علم عقيده شناسى و پالايش عقايد ، بيشترين نقش را در سلامت فكر و روح بر عهده دارد ، گران بهاترين و ضرورى ترينِ دانش ها براى انسان است .
آموزش اجبارى
در مادّه سيزدهم اعلاميه جهانى حقوق بشر ، آمده است :
آموزش و پرورش ابتدايى ، بايد براى همه اجبارى و رايگان باشد. ۲
اگر از امضاكنندگان اين ميثاق بپرسيم كه «چرا شما با اين مصوّبه ، آزادى را از مردم بى سواد سلب مى كنيد و چرا نمى گذاريد آنان در انتخاب بى سوادى ، آزاد باشند؟ و دليل اين آموزش اجبارى چيست؟» ، حتما پاسخ مى دهند كه حداقل سواد ، از ضروريات زندگى انسان است .
ما هم اين نظر را قبول داريم و پيامبر اسلام ، سيزده قرن قبل از تولّد پيشنهادكنندگان منشور حقوق بين الملل ، طلب علم را بر هر مرد و زن مسلمان ، واجب كرده است . ۳ ايرادى كه ما به اين آقايان داريم ، اين است كه چرا فقط سوادآموزى را به دليل ضرورى بودن آن براى زندگى ، اجبارى مى كنند و از