آورد و رأى ديگران را فقط وقتى شايسته پذيرش مى داند كه با برهان عقلى به اثبات برسد و تأييد گردد؟
حكم عقل درباره تقليد در اعتقادات
بر پايه تعريف پيش گفته از تقليد ، عقل به هيچ روى ، تقليد در اصول و مبانى عقيدتى را جايز نمى شمرد ؛ زيرا اصول اعتقادى مى بايد يقينى باشند و تقليد ، علم آور نيست .
اين كه اصول عقايد مى بايد يقينى باشند ، ترديدپذير نيست ؛ چراكه عقيده ، مبنا و پايه رفتار است و عقل به هيچ روى ، اجازه نمى دهد كه انسان فعاليت هاى فردى و اجتماعى اش را بر عقايدى بنيان نهد كه خود ، درستى و واقعيتش را نمى داند .
اما اين كه تقليد ، علم آور نيست ، امرى روشن است ؛ چرا كه اگر تقليد ، علم آور بود ، مى بايد تمام مكتب ها و اديان گوناگون در جهان ـ آنچه وجود دارد و آنچه از ميان رفته است ـ علمى ، درست و مطابق با واقعيت باشند .
مقلّد ، داناى خيالى
آرى ، تقليد ، علم آور نيست و نهايت ، آن كه : مقلّد ، خيال مى كند آگاه است . از اين رو ، او در دنياى خيال ، آگاه است ، نه در دنياى واقعيت . به سخن ديگر ، مقلّد ، داناى خيالى است ، نه داناى واقعى . تمامى پيروان اديان مختلف ، عقيده خود را درست و خالى از خطا مى انگارند و چنين برايشان به وهم در مى آيد كه تنها ، عقايد آنان درست و همراه با واقعيت است و اين تخيّل را آگاهىِ يقينى به شمار مى آورند . ۱