به اين دليل كه اكثر قريب به اتفاقِ معارف و شناخت هاى انسان از راه چشم و گوش حاصل مى شود و شناخت هايى كه از راه ساير حواس به ذهن منتقل مى شود ، از چند شناخت بسيار اندك و محدود تجاوز نمى كند . شما هم اكنون مى توانيد به بايگانى ذهن خود مراجعه كنيد و معلوماتى را كه از راه چشم و گوش به اين بايگانى وارد شده ، با شناخت هايى كه از طريق ساير حواس به دست آمده است مقايسه كنيد؛ خواهيد ديد كه معلومات سمعى و بصرى ، قابل شماره نيست ، در حالى كه معلومات ساير حواس ، محدود مى شود به شناخت چند مزه و چند بو و شناخت سرما و گرما و نرمى و زبرى .
سومين نكته در آيه مورد بحث ، تقدم ذكر حسّ شنوايى بر حسّ بينايى است . راستى چرا فرموده است : «جعل لكم السمع و الأبصار» و نفرمود : «جعل لكم البصر و الأسماع»؟
اين تقدم ، احتمالاً از آن جهت است كه نقش حس شنوايى در شناخت بيش از نقش حس بينايى است . و به همين دليل ، ممكن است كه كسى فاقد بينايى باشد و به مرتبه والايى از علم و دانش برسد ، كما اين كه در ميان فلاسفه و دانشمندان بزرگ جهان ، افراد بسيارى يافت مى شوند كه كور بوده اند؛ ولى كسى را نمى توان يافت كه مادرزاد كر باشد و دانشمند شود . اين ، نشان مى دهد كه نقش حس شنوايى در توليد شناخت بيش از حس بينايى است .
علاوه بر آيه 78 سوره نحل كه در آن ، منبع عقل به عنوان يكى از منابع شناخت مطرح شده است و شرح آن گذشت ، دو دسته ديگر از آيات و احاديث اسلامى ، منبع بودن عقل براى شناخت را تأييد مى كند :
دسته اوّل ، آيات و احاديثى كه مردم را به تعقل ، تدبر ، تفكر و تفقُّه دعوت مى كند . اين آيات و احاديث دلالت بر اين دارد كه در وجود انسان جايگاهى براى انديشه كردن و شناخت حقايق وجود دارد و اين منبع از ديدگاه اسلام